همه رفیقام بودن
همشون باعشق ازدواج کرده بودن و همشونننن خونه و ماشین خوب داشتن
اونوقت من با کسی که نمیخاستمش بزورنامزد کردم
اول قول داد خونه بسازه بعد زد زیرش بعد قول داد ماشین بخره زد زیرش
یه ماشین مدل هشتاد و نه داره حس میکنه خیلی شاخه
تازگیاهم برام قیافه میگیره و تحویلم نمیگیره یادش رفته چهارسال مثل سگ التماسم میکرد