من پنج ساله پیش جدا شدم و یه دختر دارم که پنج ساله ندیدمش مدتیع همش خوابشو میبینم دیونه شدم عاشق شوهرم بودن اما چون خیانت کرد وو زندگیمون حروم شد حدا شدیم خیلی بد حالا بعد پنج سال به اتفاقاتی افتاد که امروز دیدمش با هم حرف زدیم گریه کرد نمیدونم چرا شمارمو عین خنگا بهش دادم حالا هی پیام میده با هم باشیم من از بچه گی عاشق تو بودم و این حرفا مغزم داره میترکه اینم بگم چند سالع زن گرفته و یه بچه دیگم داره دارم درد و دل میکنم نگین این چع کاریه من الان مغزم نمیکشه چیکار کنم این وسطم خودم مثلا یه رابطه جدی دارم قلبم هزار تیکس
دلم برای دخترم تنگ شده کاش الان کنارم خواب بود مث اون موقع هاا کاربری قبلیم@مامانmماندانا
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید
دخترک له له کنان در حال رفتن به نانوایی بود .ادامسش رو تف کرد روی زمین .دم نانوایی دید اسکناسش نیست راه رفته را اینبار ارام برگشت روی زمین چشمش دنبال اسکناسش بود نزدیک ایستگاه اتوبوس اسکناس زیر پاشنه کفش خانمی بود ایستگاه شلوغ بود تا خواست جلو برود و به خانم بگوید پولم زیر پای شماس خانم سوار اتوبوس شد پول هم با کفش خانم رفت .اسکناس با ادامس به ته کفش خانم چسبیده بود 😐😐😐