یادمه راهنمایی بودم تو محلمون یه پسره میخواست با دختر خالم دوست بشه من بهش گفتم آدم بدیه این پسره من میشناسمش باهاش دوست نشو
فرداش جلو خونمون یهو اومد محکم زد توگوشم
خیلی محکم زد و بعدش کلی تهدیدم کرد
منم خیلی مظلوم بودم فقط گریه کردمو هیچی نگفتم
سر همین موضوع چقدر با استرس رفتمو اومدم از مدرسه . به هیچکسم هیچی نگفتم
دلم میخواد یه روز عذاب کشیدنشو ببینم با چشم
دلم میخواد دستش قطع بشه دلم میخواد اون دنیا خدا جلوی چشامم عذابش بده
شما از کی خیلی متنفرید تو زندگیتون که تحت هیچ شرایطی دوست ندارید ببخشیدش؟