لعنتی منو دوست داشت. ولی حاضر نشد باهام ازدواج کنه منم باهاش کات کردم (تو دو تاپیک قبل نوشتم). اگه باهام ازدواج کرده بود الان مجبور نبودم این وضع رو تحمل کنم. یه پدر و مادر مریض... . خودمم هم از نظر جسمی و هم از لحاظ روحی داغون و مریضم و دکتر لازم دارم. شبا با دو تا قرص هم تا صبح بیدارم. امروز هم تا 7.5 صبح بیدار بودم 12 با صدای داد و بیداد بابا و مامانم بیدار شدم داداشم بنده خدا به زور بابامو راضی کرد و الان بردش دکتر (تاپیک قبل توضیح دادم). دیگه هم نتونستم بخوابم. خسته و داغونم. دیگه نمیتونم... چی میشد دلش با من نرم بود و باهام عروسی میکرد؟ چی میشد این سرنوشتم نبود؟
پسری که دوست داشته باشه میاد خواستگاری
خودتو گول نزن
بعد حسرتتو میخوره
بگردم😢
چند سالته عزیزم
متاسفم برات ک انقدر بی ارزشی منتظر موندی اون بیاد بگیرتت تا از این زندگی نجات پیدا کنی؟خودت باید خودتو نجات بدی ن کس دیگ
خدای من.. چطور میتونی تضمین کنی زندگی آیندت با اون آدم کاملا عالی می بود؟
بخاطر فرار از موقعیت از چاله خودتو ننداز تو چاه
اگر دوستت داشت که ازدواج میکرد !
فرار کردن از شرایط حال حاضر دلیل خوبی برای ازدواج نیست !
تو عمده ای از موارد از چاله تو چاه افتادنه !
خیلی سخته منم شرایط تو رو داشتم
چون تظاهر میکرده به دوست داشتن خواستگاریت نیومد
خودمو گول نزدم چون همونطور که نوشتم باهاش کات کردم. در ضمن پسری که آدمو دوست داشته باشه لزوماً نمیاد خواستگاری. بعضیا فقط برای دوستی و تفریح آدمو دوست دارن. این انتخاب خودمونه که بذاریم اینطوری دوستمون داشته باشن یا نه. انتخاب من دوست داشتن برای ازدواج بود برای همین کات کردم.
😶حالا میگرفتت هم نمیشد که مامان بابای مریضت و ول کنی
حداقل چند وقت نامزد میموندی بعد میرفتی سر خونه زندگی خودت
خودت و بی ارزش نکن هیچ موقع
این حرفا اصلا قشنگ نیست
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستجدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
