دعوامون خیلی الکی بود. بچه هام پرده رو از میلش در آورده بودن. اونم میخواست درستش کنه یه تیکش پاره شد. بعد اومد بچه رو دعوا کرد منم بهش گفتم فدای سرش که پاره شد چرا بچه رو دعوا میکنی. اونم گفت به تو چه، بعد یکی زد به دستم منم گرفتم زدمش بعد بیشتر عصبانی شد یکی محکم خوابوند تو گوشم.
خدایا هیچ جوری نمیتونم شکر این نعمتت رو به جا بیارم.دامن همه منتظرا رو سبز کن. الهی آمین