چند روز پیش دیدم هعی بهونه میاره و سردی میکنه باهام با اینکه خودم خیلی دوسش دارم تصمیم گرفتم که بگم تموم کنم تا تکلیفش روشن بشه. بهش گفتم که دیگه تموم کنیم خیلی حالش بد شد میگفت خوناب بالا اورده.
بعد دیشب ک میگ دختر پیام میده امروز این خوابشو تعریف میکنه من واقعا گیجم ک چیشده
عزیزم درسته یه خانوم عاقل و بالغ هستی اما هنوز اول راهی
قوی باش و به خودت بگو آدمی که نتونست توی سختیا بخاطر من صبر کنه لیاقت منو نداره
درس بخون یه حرفه یاد بگیر و توش موفق شو تا نه تنها اون آقا که هرکسی آرزوش باشه شما رو داشته باشه
این روزا میگذره، هممون تجربش کردیم شما تنها نیستی، میگذره دوستم
آدما تا خودشون چیزی رو تجربه نکنن حرفای بقیه رو باور نمیکنن اما روزی برسه که بگی خدا رو شکر که اون آدم نشد و از زندگیم رفت بیرون، روزی که به یه ثبات بیشتر رسیده باشی و کسی بیاد توی زندگیت و واقعا دوستت داشته باشه
شاید این چیزی که گفتم رو باور نکنی یا بگی محاله اما یه روزی با گوشت و پوست و استخون درکش میکنی
فقط زمان باید بگذره
عزیزدلم، چرا خونوادت راضی نمیشن؟ اگه مشکل مالی وشغلی واعتیاد نداره جلو خونواده ت وایسا ، اول با اصرار وخواهش وواسطه ازشون بخواه، راضی بشن اگه راضی نشدن باتهدید، چون آدم فقط یبار عاشق میشه اگه تلاش نکنی و ازدستش بدی تا آخر عمر حسرت میکشی دور ازجون....پس تلاشتو بکن تادیر نشده
نه معلمه وضع مالیش خوبه اعتیاد ام نداره. مشکل اصلی اینه ما مشکل مالی داریم و همه فکر میکنن ک وضعمون خوبه ولی اینجور نیس خیلی بده و بابام یکم میترسه منو بده شوهر خرجو مخارحشو از کجا بیاره. بعد اینکه با بابای اونم مشکل داره میگه بداخلاقه یعنی همه میگن.
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
27 ثانیه پیش
27 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
