خوشگلم چند ماه که چند سال نمیشه شده باشه بیرونتم کنن ولی به خودت نیار برو تا نازنین دخترتو بغل کنی اگه بدونی وقتی بزرگ بشه موهاشو بریزه دورش بشه همدمت چه لذتی میبری حرف هیچکسو به دلت نمیگیری. حساسیتتو کم کن زیادم رفت و آمد نکن عروسم همینکارو کرد بچه که سقط شد پشیمون شد خیلی زیاد .
بعدش ميگه ديگه نميتونم خودمو تيكه پاره كنم براتون كه
والا حق داری
منم روم نمیشه خودمو دعوت کنم میرم سر میزنم اما نه برای غذا اگه بهم بگن میمونم
البته پیشم اومده خودم برم اما زیاد نه
الان همین که مادرت میدونه استراحت مطلقی خودش باید بگه بیا بمون اینجا
قبلا زیاد می رفتم
ولی الان خیلی کمتر میرم
ماهی یک بار با اینکه پنج دقیقه با خونه ام فاصله داره
با حرفاش اعصابم رو بهم می‌ریزه ترجیح میدم کمتر ببینمش که کمتر حرص بخورم
سلام باهاش خوب حرف بزن روزی درحسرت صداش نمونی
بهش بگو اخلاقم طوریه که تاکسی دعوت نکنه نمیرم که مزاحم نباشم ولی با لحن مودبانه و ملایم بگو
منم شرایط تورور داشتم مجبورشدم رفتم یک ماه موندم برگشتم برام عذاب اور بود وحشتناک
کاش یکی مثل من که دلسوزنداره اینجورمشکلا براش پیش نیاد😕
عزیزم خونه مادر و پدر رفتن که دعوتی نمیخواد
خب مادرتم چون شما بچه شی،باهات راحته...بخاطر اونه که دعوت نمیکنه...آدم غریبه رو دعوت میکنه،نه بچه خودشو
منو از در پرت میکنن از پنجره میرم تو😎 خانوادتن فامیل ک نیستن ک باید زنگ بزنن بهت من مامانم مثلا امروز دعوام میکنه البته حقم دارع بعد فردا صبحش بهم زنگ میزنه عصرم بهم زنگ میزنه میگه بیا😅
حق با مادرته.
مامان منم میگه چرا تعارف میکنی مگه ما غریبه هستیم؟یا تو چیزی بخوای حرف درمیاریم واست؟
راست میگن خب تو دل ما نیستن که بفهمن چی میخوایم چی نمیخوایم.
یکمی هم انتظارت بالاهست.با غذا پختن بچه نمیفته نترس.طرف نمیتونه خونه زندگیشو ول کنه بیاد پیش تو چون حامله ای که!!!
ما هم حامله ایم ولی همچین انتظاراتی نداریم.
بسه یا بازم بگم🤗
من هم اصلا نمیتونم خودم رو شام و ناهار جایی دعوت کنم حالا خودم و پسرم باشیم میمونم خونه مادرم چون هر چی بزاره من میخورم خیلی هم کم غذام ولی اصلا با شوهرم روم نمیشه واسه غذا خودم رو دعوت کنم البته مادرم هم سنش بالاست سختشه واسه من پاشه غذا درست کنه
سنش هم رفته بالا خیلی اخلاقش تند شده 😂😂😂بیشتر می‌ره رو اعصابم
