من خیلی مادر شوهرم و دوست دارم و اون هم منو دوست داره با این که در دوران نامزدی هستیم ولی همیشه با خانواده میومدن بهم سر میزدن(جدا از رفت و آمد های همسرم که هر هفته میاد خونمون) به قدری مادرشوهرم دوستم داره که همیشه قربون صدقه میره(حالا واقعا نمیدونم برای جلب توجه هست یا واقعا دلی منو دوست داره)اما خب من حس خوبی میگیرم ازش و دوستش دارم
چند وقتیه که رفتار مادر شوهرم زیر و رو شده
البته میدونم که همه چی زیر سر خواهر بزرگترشه ،چون نوه مجرد داشته میخواسته بده به اینا ،نمیدونم که چرا باهم وصلت نکردن
برام مهم نیست
خیلی دو سه ماهه رفتار های زشت و زننده میبینم ازشون
یعنی مطمعنم اون خاله با موزی گری و سیاست میاد مغز خانواده شوهرمو شست و شو میده،اینا هم ساده ان باور میکنن،
بعد مادر شوهرم هم بچه که بوده مامانش فوت میشه دیگه این خواهرِ بزرگترش،،بزرگش کرده هرچی بگه رو حرفش نه نمیاره و خیلی بهش اعتماد داره،و همیشه میگه خواهرم صلاحمو میخواد
من نمیخوام این قضیه رو انکار کنم یا بگم که خاله شوهرم بده
اما خب با این رفتارش داره به زندگی و رابطه من آسیب میرسونه نمیتونم هم ساکت بشینم
مثلا یه بار مادر شوهرم لو داد که خواهرم پنج تا عروس آورده ،با خانواده همه عروساش دعوا کرده تا گربه رو دم هجله بکشه😑
و واقعا خبر دارم همه اون پنج تا عروس از دست خاله شوهرم که میشه مادرشوهر خودشون عاصی شدن
حالا بعد از یک سال از رابطه ما اومده نشسته پیش پدر و مادر شوهر من که اگه بعد عروسی،،عروستون با پسرتون نساخت میخوایید چیکار کنید،،ترس انداخته به دلشون
اونا هم گیر کردن به من که الان باید مهریه ات رو کم کنی تا عروسی بگیریم(📍قصد اون خاله اینه که رابطه ما رو بهم بزنه و در آخر به ما در شوهرم بگه ببین هیچکی نمیتونه مثل فامیلت باشه،،بیا مثلا از نوه های من بگیر برا بسرت؛پس لطفا راهکار جدایی ندین📍)
حتی سر این موضوع دیگه اجازه نمیدن که من و شوهرم باهم حتی حرف بزنیم نمیدونم چیکار کردن شوهرم که انقدر عاشقم بود و رابطه عالی باهم داشتیم الان یک ماهه حتی زنگ هم نزده😐
یاعلاوه براین؛؛؛ بهونه های چرت میارن که تو قدت بلنده ، لاغری، پوستت سفیده😶در صورتی که من قدم ۱۶۲ وزنم ۵۰ پوستم خب روشنه اونجوری سفید برفی نیست اما روشنه
ایراد های واقعا الکی میگیرن و به هیچ صراطی مستقیم نیستن،،،تا دلتون بخواد خودم و خانوادم و همه اطرافیان باهاشون حرف زدیم،ولی جواب نداده
یه چندبار هم فهمیدم که دعا و طلسم و اینا انجام دادن،(لطفا نگین خرافات که با چشم های خودم دیدم آدم ها میتونن چه کار هایی بکنن و حتی توی قرآن هم گفته شده)
شوهرم برا من یه متر زبون داره برا اونا انگار لالِ😂 و دست رو دست گزاشته،،البته خب تا یه حدودی بهش حق میدم ترسوندنش (خدا فقط میدونه بهش چیا گفتن)
حالا شما لطفا به من نظر بدین؟چیکار کنم این خاله دست از سر زندگی من برداره؟
با صحبت کردن و حرف زدن هم مشکل حل نشده🙃