سلام عزیزان
شبتون بخیر
من هجده سالمه ،و خب علاقه زیادی به درس ندارم میخوام برم دانشگاه فقط مدرک بگیرم که دیپلمه نباشم
بعد تو این دوره زمونه هر کی باید دستش تو جیب خودش باشه مخصوصا من چون من ادمیم که اگه یه روزی شوهر کردم هیچوقت حاضر نمیشم برم از شوهرم پول بگیرم اخرش منت سرم بمونه
واسه همین ثبت نام کردم میخوام از یک ماه دیگه برم ناخنکاری یاد بگیرم که شغل پر درامدی هم تو این مملکته
و چون علاقه زیادی به این چیزا دارم و ادم با حوصله ایم میدونم تو این کار موفق میشم اگه خدا بخواد
حالا از وقتی خانواده پدریم فهمیدم میخوام برم شاغل شم و ناخنکاری برم
یکی از عمه هام که اصلا نگام نمیکنه، چهار تا عمه دارم
این یکی به زور بهم سلام میکنه اصلا ، در حالی که قبلا خیلیی دوسم داشت خیلیی ها
دخترشم کلاس هشتمه اونم منو میبینه پشت میکنه بهم میره یه سمت دیگه ، دیروز بودم خونه مادربزرگم ، به همین دختر عمم با خوشی رفتم سلام کردم دیدم پشت کرد رفت
یکی دیگه دختر عمم هم همینطور ، انگار نمیخواد منو ببینه
در صورتی که قبلا خیلی خوب بودن
از بس ناراحت بودم به مامانم گفتم ، مامانم میگه از حسودیشونه ، ولی اخه چه حسودی؟
اینکه من با کلی دردسر سی میلیون پول جور کردم که برم یه حرفه ای رو یاد بگیرم و اخرش نون تلاش کردنمو بخورم حسودی داره؟ ناخنکاری هم جوریه که تموم کمر و گردنت داغون میشه
چیکار کنم ؟ از این به بعد من چه رفتاری باهاشون داشته باشم بنظرتون؟