۱۸ سالم بود شوهر کردم
خواهر شوهر بزرگم خیلی عذابم میداد اون مجرد بود و ۸ سال ازم بزرگتر. تا اینکه ازدواج کرد
باورکن بلاهایی که سرم میاوردو شوهرش و خانواده شوهرش صد برابر سرش میاوردن. هر ساعتش مرگ بود
چون من فقط گریه میکردم و از خدا میخواستم جوابشو بده که داد قربون خدا برم