2737
2734
عنوان

سزارین یه دفه ای من

352 بازدید | 25 پست

هفته ۳۶  به حساب خودم

ولی طبق گفته دکتر ۳۵ هفته و ۴ روز 

صب خوابیده بودم ساعت ۱۰ یه دفه حس کردم خیس شدم  به شوهرم گفتم وای خودمو خیس کردم

گفت سردی خوردی ...

رفتم حموم دوش گرفتم اومدم بیرون

تا لباس زیر پوشیدم دوباره خیس شدم

گفتم دوباره ج ی ش کردم

دوباره رفتم حموم

اومدم بیرون نوار گذاشتم دوباره خیس شدم ترسیدم گفتم کیسه آبمه شوهرم گفت نترس چیزی نیس

رفت بیرون کار داشت 

به مامانم زنگ زدم هول شد که کیسه آبته زنگ بزن دکترت

ساعت نزدیک ۱۲ زنگ زدم دکترم گفت برو فلان بیمارستان بگو ایطوری شدی

منم زنگ زدم به آقا گفت تو بانکم میام کم کم

خلاصه پاشدم خونه به همریخته بود جم و جور کردن تا ساعت یک شد 

لباسم خیس شد دوباره عوض کردم اومد باهم راه افتادیم بریم

زنگ زدم به دوستم چون مامانم شهر دیگه بود رفتیم دنبالش

به مامانم نگفتم دارم میرم بیمارستان که استرس نگیره

اونروز هوا بارونی بود و ترافیک 

فک میکردم میرم و  زود برمیگردم خونه  چیزی نیس

خلاصه ساعت نزدیک ۴ رسیدیم یه دکتری اومد معاینه کرد گفت بستری میشید برا زایمان

خدا میدونه چه حالی داشتم تو دلم میگفتم چه غلطی کردم پاشدم اومدم اینجا

منو نشوندن رو ویلچر بردن بخش زایمان

نه کلاس زایمان رفته بودم نه از زایمان اطلاعی داشتم فقط شنیده بودم یه مقدار زیاد درد داره

خلاصه رو تخت خوابیدم ساعت نزدیک ۶ بود

دور شکمم ازین کمربندا بستن برا شنیدن ضربان قلب بچه

اومدن آمپول فشار زدن

منم چون نهار نخورده بودم یه لیوان آب میوه خوردم بعدش شام آوردن چندقاشق هم غذا خوردم

یه بار دیگه اومدن معاینه کردن

چندتا ماما هم مدام میومدن میگفتن درد داری؟

میگفتم نه

میگفتن چرا درد نداری؟ با تعجب

من حالم خوب بود تنها چیزی که لرزه به جونم انداخت صدای جیغ زدن یه نفر بود 

چنان جیغ و داد میکرد من داشتم سنکوپ میکردم میگفتم درد کشیدن اینه بنده خدا الان میمیره

مطمئن بودم داره میزاد

بعد از نیم ساعت وقتی دیدم یه خانم داره تو سالن راه میره و داد میزنه قلبم واستاد گفتم خدا ایکه نزاییده داره راه میره

گفتم چه غلطی کردم اومدم اینجا

حالا خدا خدا کردنم شروع شد که منو ازینجا نجات بده من تحمل ندارم

سوره ذاریات میخوندم

زیارت عاشورا میخونم

هرچی حفظم بود میخونم

ساعت ۷ شده بود یه دفه ریختن سرم که سریع باید بری اتاق عمل بچه ضربان قلبش پایین اومده

ایقد خوشحال شدم ولی نشون نمیدادم

تو دلم میگفتم زودتر منو ازینجا ببرین

سریع بردن اتاق عمل و سز کردن

دکتر جراح میگفت کیسه بچه اصلا آبی توش نمونده بود 

تنها سختی عملم این بود که حین عمل حالت تهوع گرفتم که بهشون گفتم یه چیزی تو سرم زدن تموم شد اون حالت

چون قبلش چیز میز خورده بودم

بعد عمل دیدم مامانم هم اومده صب ساعت ۶ پاشدم راه رفتم 

تو بخش اکی بودم بچم ریز بود ولی خداروشکر سالم بود اومدیم خونه

درد سزارین برای من به نظرم کم بود خداروشکر

زود سرپاشدم دو روز اول یه خرده درد داشتم 

همینکه از زایمان طبیعی نجات پیدا کردم هر روز باید شکر گذار باشم چون واقعا تحمل دردی که اون خانم داشت میکشید رو من نداشتم

ببخشید طولانی شد




بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

2728

همه عین هم نیس من راحت زایمان کردم

تازه اومدم نی نی سایت ینی قبلنم یک سال پیش عضو بودما بعد قانون نی نی سایتو نمیدونستم ترکیدم ینی خودشیرینی های نی نی سایت زحمت کشیدن گزارش زدن  بعد هرکار کردم با چن شماره نشد ک نشد   حتی تو تلگرامم پیام دادم نشد ب هرکی گفتم میگف وااا چرا عضوت نمیکنن ینی هر بار ک موفق نمی‌شدم کلی خودشیرین های گرامی رو فوش میدادم  خلاصه بعد کلی الافی ول کردم کلا  فقط تاپیک میخوندم تا این ک پری شب باز خط جدید یکی از خانوادم گرف منم شاخک هام تکون خورد  گفتم دوباره شانسمو امتحان میکنم ک خداروشکر بلههههه عضو شدم باباخره  کلی ذوق مرگ شدم خلاصه اینو گفتم ک جان مادرتون دیگ الکی گزارش نزنین شاید یکی عین من قانون این جارو بلد نیس دم بچه های با معرفت نی نی سایت گرم مخلص همشون بوس ب کلتون  

منم دقیقا با همچین شرایطی زایمان کردم.ولی من ۱۵ساعت بستری بودم و ۱۵ساعت هی آمپول فشار بهم میزدن تا زایمان کنم بعد ۱۵ساعت فشار و تنفس خودم و ضربان قلب بچه افتاد بردنم اتاق عمل.البته بدون ویلچر گفتن پاشو از رو تخت بیا بریم 

2740
دقیقا مثل من ولی من مراحل زایمان طبیعی روهم رفتم 

این خیلی بد دوتا دردو تجربه کنی

تازه اومدم نی نی سایت ینی قبلنم یک سال پیش عضو بودما بعد قانون نی نی سایتو نمیدونستم ترکیدم ینی خودشیرینی های نی نی سایت زحمت کشیدن گزارش زدن  بعد هرکار کردم با چن شماره نشد ک نشد   حتی تو تلگرامم پیام دادم نشد ب هرکی گفتم میگف وااا چرا عضوت نمیکنن ینی هر بار ک موفق نمی‌شدم کلی خودشیرین های گرامی رو فوش میدادم  خلاصه بعد کلی الافی ول کردم کلا  فقط تاپیک میخوندم تا این ک پری شب باز خط جدید یکی از خانوادم گرف منم شاخک هام تکون خورد  گفتم دوباره شانسمو امتحان میکنم ک خداروشکر بلههههه عضو شدم باباخره  کلی ذوق مرگ شدم خلاصه اینو گفتم ک جان مادرتون دیگ الکی گزارش نزنین شاید یکی عین من قانون این جارو بلد نیس دم بچه های با معرفت نی نی سایت گرم مخلص همشون بوس ب کلتون  

آخیییی انشالله که همیشه سلامت باشید

منم سر هر سه تا زایمانم کیسه آبم پاره شد . سردو تای اول نیم ساعت بعدپاره شدن کیسه آب ،درد زایمان گرفتم  شدید یعنی شدیدااااااا، طوری که نفس نمی تونستم بکشم ولی چون بچه سر جاش نشسته بود سزارینم کردن. سر سومی هفته سی کیسه آبم پاره شد ولی چون زود بود درد نداشتم. جالبیش اینجاست که سر هر سه تاشون بعد از نماز صبح کیسه آبم پاره شد😅

من ۲۰ سال پیش زایمان کردم اونموقع ۱۹ سالم بود وقتی رفتم بخش زایمان دیدم خانمها چقدر جیغ میزنن میگفتم چقدر اینا لوس هستن راه افتاده بودم بهشون دلداری میدادم😅

اومدن به خودم سوزن فشار زدن بعد نیم ساعت به چنان ...خوردنی افتادم که نگو و نپرس 🤣

الهی توبه 

2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687