خیانت
بد دلی
هیچ وقت نیستش
معتاده رفیق بازه
نمیذاره تنها یه بازار یا باشگاه برم
فقط تا سر کوچه میتونم برم سوپری و برگردم همین
این همه یه مسافرت نبرده منو
یه پارک نبرده
اهل گردش با من نیست
حتی حس میکنم علاقه ای ب من نداره
خانواده خوبی نداره احترام حالیشون نیست
قدیما زیاد کتک میزد
همین الانم سگه و پاچه میگیره فقط من لال شدم جوابش نمیدم
یه بار اینقدر زد سرم جمجعه ام ترک خورد
هر روز بدنم کبود بود
حتی تو حاملگی هم زد پامو شکوند و کمرم کبود کرد