پریروز تو اتاقم یه سوسک سیاه بزرگ دیدم شوهرم هی رفت بکشه سوسکه رو زیر چند تا پاکت و کارتون و اینا قایم شد
شوهرم گفت ولش کن دیگه رفتش
منم بیخیالش شدم
الان داشتم تو تلگرام چرخ میزدم شوهرمم خواب بود یهو دیدم یچیزی داره پیشونیم وموهامو قلقلک میده
یهو از جا بلند شدم شک کردم سوسک باشه
تا رفتم لامپ روشن کنم دیدم چیزی نیست رو بالشتم
گفتم شاید توهمی شدم نگو اون سوسک بی ناموس زیر بالشتم رفته بود قایم شده بود
تا رفتم بخوابم یهو یه چیز مشکی دیدم شوهرمو بیدار کردم گفتم بکش سوسکو
واایییییی رو پیشونیم بود سوسکه 🤬😱😫😫😫
قلبم هنوز داره تند میزنه
خدا سر هیچ کس نیاره😫😫😫😫😫😫😫😫
شوهرمم هی بهم خندید گفت چقد ترسویی و منو الکی بیدار کردی و خودت میکشتیش
اخه خیلی ترسناک بود
الانم هی یه چیزی که بخوره به دستم هی فکر میکنم سوسکه 😫