با شوهرم که ازدواج کردیم دوست بودیم و دانشجو بود باباش با هزار منت خونشو داد بهمون یکی دوسال نشستیم خیلیییی منت میذاشت بعدم مجبور بودیم نزدیک مادرشوهر باشیم تو هرکاری دخالت میکرد چه روزایی که اشکمو درنیاورد حالا خداروشکر وضعمون خوب شده هیچ نیازی به خونه و پولشون نداریم شوهرم میخواد سمت مامانم خونه برام بگیره برم پیشش🥲 و مطمئنم یه دعوای شدید در راهه که مادرشوهر نذاره بریم
معنی اسمم یعنی کیک ،تعجب نکنید لطفا ،همینجوری زدم از بس هرچی زدم قبول نکرد
خوش به حالت دعا کن انشالله منم مستقل بشم ببینم چه طعمیه😍
خداراشکر میکنم که خونه خریدم توی یه محله خوب و مستقل زندگی میکنم شوهرم یه شغل خوب داره و پسرامم هم کنارش هستن زندگیم پر از حس های قشنگ و مثبت هست خانوادم با خیال راحت میان خونم خوشحالم (از خدا میخوام روزی واقعا زندگیم اینطوری بشه)
ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکشایشالا که مشکل توهم حل بشه😘
جان مادر بعد از ۴ سال انتظار آمدی 😍خداوندا به کدامین ثواب مرا لایق زیباترین احساس،بزرگترین نعمت و با شکوه ترین لحظات دانستنی.... خداوندا بگذار در این احساس زیبا بمانم ،بگذار شاهد تولد دوباره خویش باشم ....بگذار آرام باشم ...ب کدامین ثواب مرا اینگونه عاشق کردی ...فاش میگویم این حس را تاکنون لمس نکرده بودم ...اینگونه عاشقی کردن را خودت ب من آموختی...احساس خودت ب تمام بنده هایت ...آری حس مادری ام را میگویم