حس که نمیشه گفت چون دو موردش من رو برا ازدواج میخاستن...اولی نزدیک ۴ سالی پیام میداد و دوسم داشت منم بعد ۳ سال بهش پیامک میزدم برا اشنایی در این حین شاغل شدم یه خاستگار عالی برام پیدا شد که خیلی ازم خوشش اومده بود....خلاصه موقعیتش بسیار بالاتر بود من واقعیت تردید به دلم افتاد ولی دلم نمیومد اولی رو ول کنم احساس کردم خدا امتحانم میکنه و بخوام دبه کنم خیری از زندگی نمیبینم ....دیگه با خودش ازدواج کردم....۱۰ ساله زنشم بالا و پایین زیاد داشته زندگیمون فقط یک جمله راجبش بگم و تمام یعنی سرشوو ببرم نمیگه چرا...فوشش بدم جوابم نمیده جز اینکه بگه متاسفم خیلی احتراممو نگه میداره و واقعا دوسش دارم
هوم درسته من اصن از حسم مطمئن نیسم
اینی ک الان باهاشم خیلی چشم پاکه خیلی خوبه خیلی صبوره خیلی احترام میزاره واقعا رفتارو اخلاقش خیلی خوبه خیلی من واسه همین حالم بده اگ یکی بود ک بد بود و...اینقد حالم داغون نبود
هوم من مطمئنم کنار این دوست پسرم خوشبختم فک کن تو این ۳سال حتی یه بار حتی بار بی احترامی نکرده حتی یه بار بام دعوا نکرده نمیزاره حتی یه دیقه قهر کنم😑😑😑هیچکس حتی خانوادم اینجوری بام رفتار نکردن همیشه اولویتش منم
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستجدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
