این اثر هیچ گونه جنبه سیاسی ندارد و تنها یک تمثیل است
https://uupload.ir/view/5056911971_(1)_aagi.mp3/
مخلوع ۸/۶
کَر شُدنِ ایل مهاجر..... از هجرت قاضی مَخلوع
گم کرده عدالت خود را در قصه ی مضحکِ مسموع
هر دفتر و جلد کتابی زرد از مضحکه هایی
چون شده هر نوشته ی حق ....در دفتر شاعره مرجوع
پاک برگ اتهامات..... پاک چون برف سفیدی
هست گرگ این بیابان از گناه و محکمه مرفوع
باد کِشته باغ چوپان ، مرگ سهم کل گله
گرگ نقش باغبان است ،خون به داسِ صاحبِ مزروع
گرگ هم سیر ز بره هست دلال شهری
چون فروخته خون گله با قیمت و بهای مقطوع
هیس کن تو واژه هارا تا قصه ی شهر تو خون است
چون دروغ به واژه ها ماند تَرکِ شعر وشاعرِ ممنوع
گرگ رفع اتهام است مُرد مرد این عدالت
چکش قاضی قلافو ،آزادی قاتل مشروع
مرفوع : رفع شده
مزروع :کاشته شده
مخلوع:خلع مقام شده
مسموع : شنیده شده
نشر شعر بدون اجازه صاحب اثر مجاز نمیباشد