هعی….
مثل کسی که مهاجرت میکنه شاید الان شرایطش خوب باشع اما همیشه گوشه دلش برای وطن غمگینه!
وطن همون خونه منه جایی که توش بزرگ شدم
مگه ادم میتونه خاطرات خونه و مامان باباش رو فراموش کنه؟
مگه میشه ادم یادش بره کجاها نیاز داشته به بودنشون و نبودن
مگه یادم میره لحظه به لحظه گریه هامو
مگه یادم میره چه قد دعوام کردن که چرا با فلانی حرف زدی(پسر عمو مثلا) اوتم تو جو خونه و مهمونی
مگه یادم میره نذاشتن با دوستام یه بیرون برم
مگه یادم میره چه قد به خاطر بقیه و حرف مردم سرزنش شدم
یادم میره که چه عقده هایی منو به کجا کشوندن!!!
یادم میره با این کاراشون چه بلاهایی سر خودم آوردم :)
دختر بودن من ….
اونوقت همه بهم میگفتن اووووف بیخودی ناراحتی شما خونه زندگیتون خیلی خوبه بابات خرج میکنه و فلان و فلان و فلان :)
اما من و خواهرم تو اوج سرکوب بزرگ شدیم :)))