؟
برادرشوهرام یکیش ۱۸سالشه یکیش۲۲
هردیقه میان خونم
خسته شدم حتی نمیتونم ی لباس جلوباز بپوشم
اولا خیلی رعایت میکردم همش تیشرتای بلند و شلوار فقط وروسری سر نمیکردم
دیدم واقعا نمیشه
خب خونمه
دوس دارم راحت باشم توش
الان دیگه ن ی م تنه میپوشم گناهشم انداختم گردن شوهرم و خودشون…واقعا دیگه بریدم هردیقه میان در میزنن میان تو میشینن…
اگه این اذیت نیس پس چیه
خدا رو خوش میاد من هر دیقه با لباس پوشیده باشم اونوقت مادرشون ک و ن لخت جلو شوهر من بگرده؟؟؟؟
بی محلی کن نیان
به شوهرت گفتی ؟
خرس گندها خجالت نمیکشن میان چیکار کنن . توهم نیم تنه نپوش دیگه
عزیزم درو باز نکن یکی درمیون باز کن بگو خواب بودم حمام بودم بهونه بیار اومدن برو اتاق یا اشپزخونه خودتو سرگرم کن
تو زیاد میری خونشون؟
عزیزم با شوهرت حرف بزن اولا،دوما سعی کن از اونجا بری راحت شی،سوما بی محل کن
راستی چن سالته؟بچه داری؟
ب همسرت بگو الان وقتشه همسرت خودشونشون بده
واقعا خیلی مهمه همسرت بتونه تعادل و برقرار کنه
دفعه بعد که در زد با چادر برو درو باز کن، و بعد که نشست هی نق بزن این چادر چقدر اذیت میکنه.... اگه پرسید چرا چادر پوشیدی بگو لباسم مناسب نبود حوصله ندارم هر لحظه لباس تعویض کنم
