2777
2789

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

؟؟

هر چی بیش تر می گذره،بیش تر به این شعر می رسم که می گه:غرض رنجیدن ما بود از دنیا که حاصل شد....  //خدا گر پرده بردارد ز روی کارِ آدم ها....چه شادی ها خورد بر هم....چا بازی ها شود رسوا....یکی خندد ز آبادی....یکی گرید ز بر بادی....یکی از جان کند شادی....یکی از دل کند غوغا....چه کاذب ها شود صادق....چه صادق ها شود کاذب....چه عابد ها شود فاسق....چه فاسق ها شود عابد....چه زشتی ها شود رنگین....چه تلخی ها شود شیرین....چه بالا ها رود پایین....عجب صبری خدا دارد که پرده بر نمی دارد!! //سر بر شانه ی خدا بگذار،تا قصه ی عشق را چنان زیبا بخواند که نه از دوزخ بترسی و نه از بهشت،به رقص درآیی،قصه ی عشق،انسان بودن ما ست!!//

دمپایی پوشیده، اون

۳۵موضوعی که در پیری حتما به آن غبطه خواهید خورد:  یک ضرب المثل قدیمی هست که می‌‌گوید جوانی را جوان‌ها به هدر می‌‌دهند. شاید اگر بدانید پیرها به چه چیزهایی غبطه می‌‌خورند بتوانید بهتر جوانی کنید:۱-چرا وقتی می‌توانستم سفر کنم، نکردم!۲- چرا زبان دومی نیاموختم!۳-چرا وقتم را به خاطر رابطه‌ای تمام شده تلف کردم!۴- چرا از خود در برابر نور آفتاب محافظت نکردم تا پوست سالم‌تر و بدون چروکی داشته باشم!۵- چرا برای دیدن خوانندگان مورد علاقه‌ام به کنسرت نرفتم!۶- چرا از انجام خیلی از کارها ترسیدم!۷- چرا ورزش اولویت کارم نبود!۸- چرا خود را گرفتار سنت‌ها کردم!۹- چرا از کاری که دوست نداشتم استعفا ندادم!۱۰- چرا بیشتر درس نخواندم!۱۱-چرا باور نکردم زیبا هستم!۱۲- چرا از گفتن دوستت دارم ترسیدم!۱۳- چرا به راهنمایی‌های والدینم گوش ندادم!۱۴-چرا خودخواه بودم!۱۵- چرا تا این حد نظر دیگران برایم مهم بود!۱۶- چرا به جای آنکه به رویاهای خودم فکر کنم به فکر براوردن رویای دیگران بودم۱۷- چرا وقتم را صرف یادآوری خاطرات بد کردم و زمانم را از دست دادم. کاش افسوس گذشته را نمی‌خوردم!۱۸- چرا کسانی را که دوست داشتم از خود رنجاندم!۱۹- چرا از خود دفاع نکردم!۲۰- چرا برای برخی کارها داوطلب نشدم!۲۱- چرا بیشتر مراقب دندان‌هایم نبودم!۲۲- چرا قبل از مرگ مادر و پدر بزرگ سئوالاتی را که داشتم از آنها نپرسیدم!۲۳- چرا زیاد کار کردم!۲۴- چرا آشپزی یاد نگرفتم!۲۵- چرا از زمان حال لذت نبردم!۲۶- چرا تلاش نکردم آنچه را شروع کردم به پایان برسانم!۲۷- چرا گرفتار کلیشه‌های فرهنگی شدم و از هدفم بازماندم!۲۸- چرا دوستی‌هایم را ادامه ندادم!۲۹- چرا با کودکانم بیشتر بازی نکردم!۳۰- چرا انسان ریسک‌پذیری نبودم!۳۱- چرا برای افزایش دانش و ارتباطاتم تلاش نکردم!۳۲- چرا تا این حد فرد نگرانی بودم!۳۳- چرا سر هر چیزی زود عصبانی شدم!۳۴- چرا به اندازه کافی با افرادی که دوست‌شان داشتم وقت نگذراندم!۳۵- چرا برای یک بار هم که شده پشت میکروفن نرفتم تا در مقابل جمع صحبت کنم.

سمت راست.

هر چی بیش تر می گذره،بیش تر به این شعر می رسم که می گه:غرض رنجیدن ما بود از دنیا که حاصل شد....  //خدا گر پرده بردارد ز روی کارِ آدم ها....چه شادی ها خورد بر هم....چا بازی ها شود رسوا....یکی خندد ز آبادی....یکی گرید ز بر بادی....یکی از جان کند شادی....یکی از دل کند غوغا....چه کاذب ها شود صادق....چه صادق ها شود کاذب....چه عابد ها شود فاسق....چه فاسق ها شود عابد....چه زشتی ها شود رنگین....چه تلخی ها شود شیرین....چه بالا ها رود پایین....عجب صبری خدا دارد که پرده بر نمی دارد!! //سر بر شانه ی خدا بگذار،تا قصه ی عشق را چنان زیبا بخواند که نه از دوزخ بترسی و نه از بهشت،به رقص درآیی،قصه ی عشق،انسان بودن ما ست!!//
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792