سلام
ما شمال خونه داریم، من و مامان قراره برای تعطیلات فردا بریم شمال، عروس برادرم هم ماله شماله، اونا هم می خوان برن شمال، فهمید ما داریم می ریم اصلا نپرسید جا دارید؟ کسی با شما نمیاد؟ گفت ما هم با ماشین شما میاییم!
مامانم هم گفت باشه بیایید ما هم تو راه تنها نیستیم.
ما خیلی وسایل جمع کرده بودیم ببریم، مثلا جاروبرقی، وسایل شخصیمون، یکم وسایل خوردنی و …
به مامانم گفتم حالا که اینا دارن میان پس یکم از وسایلی که برداشتی رو نبریم چون اونا هم حتما یه ساک بزرگ دارن، به جای اینکه وسایل رو کم کنه تازه رفته تلوزیون هم گرفته. انقدر حرص خوردم گفتم اونا که نفهمن اصلا نپرسیدن ما میتونیم بیاییم با شما یا نه؟ تو هم از اونا بدتر، این همه وسایل رو کجا قراره جا بدی؟….
بهش بر خورده که چرا به بچه هام توهین می کنی مگه اونا محتاج ما هستن؟ گفتم اکی بیان اما تو چرا این همه وسایل جمع کردی؟ چرا وقتی می خوای کاری کنی قبلش فکر نمی کنی؟ چرا الان رفتی تلویزیون گرفتی!
گفت تلویزیون رو بعد عید می برم، گفتم همون بعد عید می خریدی واجب بود شب عید؟
الان مامان کلا قهر کرده فردا صبح قرار بود بریم می گه زنگ بزن به برادر زادت بگو رفتن ما کنسله. خودشون برن .
رفتارش عین بچه هاس ، اصلا تحمل انتقاد رو نداره.
الان هم تعطیلات منو خراب کرد هم اینکه پیش اونا زشته بگم خودتون برید ما نماییم. کلا همیشه می خواد ابروریزی کنه