سلام دوستان
تصمیم گرفتم تجریه شخصیم از شکرگزاری بنویسم
خب من و شوهرم مث بقیه زن و شوهرا خیلی اختلاف نظر داشتیم از لحاظ ک دیگه وارد جزئیات نمیشم
از حدود یکسال و نیم پیش من یک دفتر خریدم و هرروز و هرشب بخاطر ویرگی های خوب شوهرم شکرگزاری میکردم . اوایل ب این دلیل شکرگزاری میکردم ک مثلا شوهرم اخلاق و رفتارش بهتر شه😂
ولی ب مرور ک گذشت انقدددددر این نوشتن ها بهم حس خوبی میداد ک روزی ۵ صفحه مینوشتم فقط بخاطر حس خوبی ک میگرفتم
و اصل کاری هم همون حس خوب موقع نوشتنه👌🏻
خلاصه کنم براتون
حتی شب هایی ک دلخور بودم ازش یا دعوا داشتیم (ک البنه زیاد دعوایی نیستیم ما😂) بازم مینوشنم
مثلا خدایا شکرت همسرم شاغله کاریه
خدایا شکرت منو دوس دارع
خدایا شکرت کمکم میکنه
خدایا شکرت چشم و دل پاگه
خدایا شکزت رفیق باز نیست و ......
هرررچی ب ذهنم میاد هرروز و هرشب مینویسم
حتی تکراری
اینم بگم بخاطر اتفاقات روزمره ک بین من و همسرم میفتاد هم شکرگزاری میکردم
مثلا خدایا شکرت امروز رفتیم با هم دوردور بستنی خوزریم
یا خدایاشکرت کناز هم فیلم دیدیم و خوش گذشت و ..
یا خدایاشکرت امروز بهم زیاد محبت کرد
خلاصه کنم براتون
الان ک شوهرمو با یکسال پیش مقایسه میکنم کرک و پرم میریزه
یعنی وااااقعا خیییلی ویژگی های مثبت ب ویژگی های مثبت قبلیش اضافه شده
مثلا اصلااا اهل کادو دادن یهویی نبود
الان ولی بیشتر وقتا گل یا کادو میاره هرچندکوچیکه ولی چون یهوییه من ذوق میکنم
اخلاق و رفتارش نسبت ب پارسال ۹۰ درجه تغییر کرده .خانواده ای هستن ک اعتقاد دارن مرد باید بشینه و حتی لباس خودشم نباید اتو کنه و زن باید تو خونه کار کنه
الان با وجود اینکه مادرشوهرم وقتی میاد عمدا مسخرش میکنه جلوی خودم و بهش میگه تو زن نگرفتی ، شوهر کردی . بازم براش مهم نیست و کمک میکنه
البته زیاد کمک نمیکنه چون تایم کاریش زیاده و وقتی میاد خونه خسته اس ولی بازم هرشب چندتا کار کوچیک انجام میده قبل از خواب
نسبت ب تیکه ها و کنایه های خانوادش ب من بی تفاوت شده
دیگه اکه جزییات دیگه رو بگم حوصلتون سرمیره ولی بخوام بگم ۶ تا صفحع پر میشه