2777
2789

کی هست

دست در دست تو دادیم و جهان شکل گرفت،حرکت کرد زمین بعد زمان شکل گرفت ،مژه ات تیر کجی بود برای پرتاب،چون که ابروی تو خم گشت کمان شکل گرفت ،همه انگار که ناخواسته لبخند زدند ،نامت آن لحظه که در بین دهان شکل گرفت،حفره ای بود پر از خون وسط سینه من ،مهرت افتاد به قلبم ضربان شکل گرفت ،تا که سلمان وسط ظهر پس از نام نبی ،اشهد ان علی گفت اذان شکل گرفت ،مثل خونی که در رگ های بدن جریان داشت شیعه گی  نیز پس از این جریان شکل گرفت 😍😍برای حاجت روا شدنم یه صلوات میفرستی 

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

شاعرش؟ فکر میکنم سعدی🍂

نه اونی که دیدیش و مشتاق تر شدی

دست در دست تو دادیم و جهان شکل گرفت،حرکت کرد زمین بعد زمان شکل گرفت ،مژه ات تیر کجی بود برای پرتاب،چون که ابروی تو خم گشت کمان شکل گرفت ،همه انگار که ناخواسته لبخند زدند ،نامت آن لحظه که در بین دهان شکل گرفت،حفره ای بود پر از خون وسط سینه من ،مهرت افتاد به قلبم ضربان شکل گرفت ،تا که سلمان وسط ظهر پس از نام نبی ،اشهد ان علی گفت اذان شکل گرفت ،مثل خونی که در رگ های بدن جریان داشت شیعه گی  نیز پس از این جریان شکل گرفت 😍😍برای حاجت روا شدنم یه صلوات میفرستی 

نه اونی که دیدیش و مشتاق تر شدی

به نکته ظریفی اشاره کردی 😉 ایول

انگشت در حلق کردم و تمام خرافاتی را که به نام اعتقادات به خوردم داده بودند بالا اوردم، چیزی در من زنده شد به نام "انسانیت"... 
اهااا😂😂بماند😁❤️

خب پس چرا گفتی😂

دست در دست تو دادیم و جهان شکل گرفت،حرکت کرد زمین بعد زمان شکل گرفت ،مژه ات تیر کجی بود برای پرتاب،چون که ابروی تو خم گشت کمان شکل گرفت ،همه انگار که ناخواسته لبخند زدند ،نامت آن لحظه که در بین دهان شکل گرفت،حفره ای بود پر از خون وسط سینه من ،مهرت افتاد به قلبم ضربان شکل گرفت ،تا که سلمان وسط ظهر پس از نام نبی ،اشهد ان علی گفت اذان شکل گرفت ،مثل خونی که در رگ های بدن جریان داشت شیعه گی  نیز پس از این جریان شکل گرفت 😍😍برای حاجت روا شدنم یه صلوات میفرستی 

به نکته ظریفی اشاره کردی 😉 ایول

والا بیمار که نیستیم بیایم اینجا

دست در دست تو دادیم و جهان شکل گرفت،حرکت کرد زمین بعد زمان شکل گرفت ،مژه ات تیر کجی بود برای پرتاب،چون که ابروی تو خم گشت کمان شکل گرفت ،همه انگار که ناخواسته لبخند زدند ،نامت آن لحظه که در بین دهان شکل گرفت،حفره ای بود پر از خون وسط سینه من ،مهرت افتاد به قلبم ضربان شکل گرفت ،تا که سلمان وسط ظهر پس از نام نبی ،اشهد ان علی گفت اذان شکل گرفت ،مثل خونی که در رگ های بدن جریان داشت شیعه گی  نیز پس از این جریان شکل گرفت 😍😍برای حاجت روا شدنم یه صلوات میفرستی 

والا بیمار که نیستیم بیایم اینجا

😂😂😂😂 اره به چه حقی باید بمونیم تو خماری 😉😁

انگشت در حلق کردم و تمام خرافاتی را که به نام اعتقادات به خوردم داده بودند بالا اوردم، چیزی در من زنده شد به نام "انسانیت"... 
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792