رفتیم بیرون و کافه نشستیم پریود بودم دلم خواست زیاد سفارش بدم 😂😂🙈
یه شیک توت فرنگی با ذرت انتخاب کردم میگفت بیشتر انتخاب کن هرچی دوست داری
خیلی خجالت کشیدم
اخه من نهایتا یکی سفارش میدادم هرجامیرفتم چه خودم چه با دوستام 🙈😂
سرشو انداخت پایین خیلی سرخ و سفید شد و یه مظلومیتی تو چشماش بود گفتم چیشده
بهم گفت میشه یه سوال بپرسم وفکرکنی بهم جواب بدی؟
خیلی خشک توچشماش نگاه کردم گفتم بفرمایید
گفت اولین دختری هستی که روحم باهاش گره خورده و با تمام وجودم متحول شدم
و من همونطور سردنگاش میکردم 🥺
دوستان تاپیک ترک کنین
عکس هم نخواستیم
قطره چکونی تعریف میکنی
و گفت هدفش ازدواجه و میخواد بیشتر باهم اشنا بشیم و منو به خانوادش معرفی کنه
میگفت ویزای برزیل برات اوکی میکنم اونجا ادامه تحصیل بدی و کانادا هم میشه و خوده روس
میگفت فقط بهم متعهد باش و بدونم که روحت مال منه
اینارو میگفت و اشک تو چشماش بود
واقعا یجوریم
میترسم از احساسات
خودم هدفم رفتنه و میخوام اپلای بگیرم
ولی سه سال دیگه
بنظرتون رفتارم چطوری باشه
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستجدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
46 ثانیه پیش
48 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
