عزیزم ماه رمضون نبود همینجوری عشقی گرفتیم بعد موقع عقد باهام حرف میزد گفتم به شوخی حرف نزن نامحرمی باطل میشه روزم بعدبهم گفت مال من که باطل شده بس تو رو دیدزدم وبه اخر شب فکر کردم خخخ عمم پشت سرمون قشنگ شنید همشو هخخ اول من بله دادم بعد شوهرم همچی گفت بله دستش پشت کمرم بود گفت بله دستشو گذاشت دور کمرم بعدم جلو همه وای بابام پیشونیمو بوس کرد کثافت مگه میزاش بعدش افطار کنیم
روز خواستگاری اخری که اومدن واسه قرار عقد اینامنم روزه بودم بعد افطاری موبردم تو اتاقم که بخورم چون خاله وعمم بودند خونمون منم گفت ببرم تو اتاق که شوهرم اینا اومدن منم نخوردم رفتم تو حال پیش اونا بعد رفتیم حرف بزنیم من رو تخت نشسته بودم اونرو صندلی کنار میز بعد افطاری من رو میز بود وسط حرفاس دیدم قشنگ واسه خودش لقمه نون پنیر گرفت بعد که گذاش دهنش یهو گفت وای ببخشید حواسم نبود اصلا مال کی بود اینا خخخ