بچه ها از نظر من حس ششم خیلی مزخرفه ینی برای من ک عذاب آوره بیزارم ازش مثلا ی مسئله ای پیش میاد سریع ی حسی بهم میگه ک فلان اتفاق میفته و در مواقعی ک ب موضوعی حسه منفی باشه و حس کنم ک مثلا این قضیه خوب پیش نمیره استرس و اضطراب کل وجودم رو فرا میگیره و هیچ جوره نمیتونم اون رو از خودم دور کنم و واقعا عذاب آور میشه برام بگم همیشه ک ن ولی اکثر مواقع دقیقا اون حسه درست میگه
خیلی دوست دارم ک خنثی باشم و در مورد هر مسئله ای سریع دچار اضطراب نشم و بهم نریزم و مثل بقیه افراد عادی باشم حداقل قصاص قبل از جرم نشم و از لحظات عادی زندگیم بتونم لذت ببرم
مثلا قبلا پدرم ی مریضی معمولی داشت و رفت دکتر بستریش کرد تا شنیدم پدرم بستری شده اصلا حس خوبی نداشتم مدام دلهره و دلشوره داشتم ک انگار قراره ی اتفاق بد بیفته و هر چ سعی میکردم برعکسش فکر کنم ولی مدام این حس رو در موررد پدرم داشتم و عذابم میداد تا اینکه با همین مریضی کوچیک و ساده دوسه سال بعد پدر نازنینمو از دست دادم و این حادثه خیلی تلخ بود برام این ی مثالش بود و خیلی اتفاقای این مدلی دیگه..
یا مثلا ی خواب ببینم اکثر وقتا اونی ک تو خواب دیدم تو واقعیت اتفاق میفته
اینم بگم ک همیشه هم حس بد نیست ب اتفاقا حسای مثبت و شیرین هم خیلی زیاد داشتم ک درست دراومده و واقعا ازش لذت بردم ولی خب حس منفیه بده و بنظرم ارزششو نداره
بچه ها اینم بگم ک در مورد حس ششم بودن ادعایی ندارم و نمیتونم از غیب بگم ک چ میشه:/ فقد در مورد اتفاقایی ک برام مهمه و زیاد فکرمو درگیر میکنه اینجوری میشم نمیدونم اینم حس ششم حساب میشه یا نه