میخواد بره سربازی ما عقدیم مادرشوهرم اصلا کاری بهش نداره شوهرمم دستش خالیه حلقشو مجبور شد بفروشه و با اون پول براش ی سزی خورد و ریز خریدم تموم لباسای شوهرم پاره پورع بود حتی مامانش لباساشو ندوخت امروز باید راه بیفته و مامانش ی زنگم نزده دارم میترکم از عصبانیت خدا لعنتش کنه