سلام خواهرای عزیزم
خواستم بگم منم این خساست رو دارم تاپیک رو که دیدم خیلی از رفتاراشون مثل من بود
من از وقتی بابام فوت کرد خیلی فقیر شدیم هیچکس رو نداشتیم یک مدت هم پیش فامیل بودیم ولی همش منت سرمون میذاشتن تا بعد از چند سال یه خیریه پیدا شد کمکمون کرد
یادمه وقتی بچه بودم آدامس میخریدم جوراب میخریدم میرفتم پیش چراغ راهنمایی رانندگی میفروختم
یادمه اون موقع ها خیلی اتفاقات خوب و بد برام افتاد یادم میاد مردم مثلا می اومدن بهم خوراکی میدادن یا حتی بعضی موقع ها میخواستن بهم آزار برسونن خدا بهم رحم کرد اتفاقی نیافتاد
میخوام بگم یعنی واقعا لنگ یه لقمه نون بودیم
الان که دیگه ازدواج کردم یه دخترم دارم البته الان هم دستمون تنگه ولی همش اون روزا یادم میاد تا پولی دستم بیاد دلم نمیاد حتی هزار تومن ازش خرج کنم همش فکر میکنم اگه ازش چیزی خرج کنم دیگه مثل بچگی میشه که نون هم نداشتیم بخوریم یعنی حتی نمیتونم یه لباس جدید بخرم یا یه کفش برای خودم بگیرم
به نظرتون چکار کنم این طرز فکرم از بین بره همش احساس کمبود دارم