کسایی که میگفتن بزار اونا برن بعد باهاش حرف بزن
امروز بعد اونهمه قضیه شوم وقتی اونا گورشونو گم کردن رفتن ک البته چون باهاشون دعوام شده بود ن از اتاق در اومدنی باهاشون حرف زدم تو رفتنی خدافظی کردم
امروز رفتم با این شوهر نفهمم حرف بزنم هی گفتم برگرد میگف برو من باتو کاری ندارم صدای بیصاحبتو بیار پایین منم گفتم اون ابجی نفهمت یذره فهم شعور نداره تو اگه بامن اینطور رفتار نکنی اون به خودش از اجازه رو نمیده بمن جواب پس بده...دیشب تا دو نیم شب تنها ولم کردی خونه رفتی پی ولگردیت چندین شبانه روز حمالی ابجیاتو کردم تهشم اینطور زر میزنه یدونه زد تو دهنم اشغال کثافتتتتتتتتت
زنگ زدم به مامانم همچیو گفتم اعصابش خورد شد گفت جونت دراد من ک گفتم چشاتو باز کن من ک گفتم نکن
تهشم گف گوشیو بده به اون شوهرت منم اوردم دادم به این هی گفت دوباره زنگ میزنم دوباره زنگ میزنم قطع کزد مامانم
ولی شنیدم چنددیقه پشت تلفن مامانم بش میگف این چ مسخره بازی در اوردی نمیخوای طلاقشو بده بیاد خونه خودم قرار نیس هرروز هرروز دست روش بلند کنی ک....خسته شدم خدایاااااا مرگمو برسون💔😔