دندانپزشکی با بیهوشی در مجهزترین کلینیک دندانپزشکی شرق کشور، برای کودکان و بزرگسالان. کلینیک دندانپزشکی تخصصی کاخ با مجوز رسمی دندانپزشکی با بیهوشی. مشاهده نمونه کارهای بیهوشی
ولی کابینتا رو که مرتب کردم کلا گذاشتم کنار برای استخدامی میخونم
انشالله اردیبهشت خونه تکونی میکنم😂
من باید قوی باشم ، مثل پرنده ای که باید پرواز کند ، مثل بارانی که باید ببارد ، مثل خورشیدی که باید بتابد ، مثل چشمه ای که باید بجوشد ، من باید قوی باشم و این باید یعنی انتخاب دیگری به جز قوی بودن و ادامه دادن ندارم🥺🥺🥺 امضای قبلی رو حیفم اومد پاک کنم🤭🤭👈👈👈صبور باش ... هم حکمت را میفهمی...هم قسمت را میچشی... هم معجره را میبینی....😊خاطره زایمان من😊
احتمالا اواسط بهمن شروع کنیم، مال ما روزها طول میکشه چون خیلی با دقت و حوصله انجام میدیم و یه جورایی خونده کوبونده میشه و از نو ساخته میشه 🤭
"کسی که بیش از حد فکر می کند، کسی است که بیش از حد هم عاشق می شود" و من این را احساس کردم 😍 وقتی جواب ریپلای رو نمیدم دلیلش اینه : 1) بی احترامی در کلام (افرادی که سلامت روان ندارند به دنبال بی احترامی به دیگرانند)، 2) خشم در کلام (امام علی (ع) : اوج سبک مغزی، خشونت است)، 3) مشهود بودن حسادت در گفتار (امام علی (ع) : آفرین بر حسادت، چه عدالت پیشه است، پیش از همه صاحب خود را می کشد)، 4) عدم درک درست از پاسخ من به استارتر (امام علی (ع) : از سخن گفتن با کسی که گفتارت را نمیفهمد بپرهیز که تو را به ستوه می آورد)، 5) برداشت من اینه که فرد به دنبال بحث و جنجاله (مارک تواین : هرگز با احمق ها بحث نکنید، آنها اول سطح شما را تا سطح خودشان پایین می کشند، بعد با تجربه یک عمر زندگی در آن سطح، شما را شکست می دهند) و جمله آخر خطاب به کاربرانی که درباره کاربران دیگه تاپیک غیبت میزنن و کسانی که تو این تاپیک ها استارتر رو همراهی میکنن (امام علی (ع) : غیبت کردن آخرین تلاش افراد زبون و ناتوان است)
من پارسال یادمه خونم در حدی کثیف بود اصلا نمیدونستم از کجا شروع کنم هنوز استرسش یادمه. امسال تازه اومدیم اینجا دیگه اونچنان عمیق نمیخواد همون اخرای اسفند یه دستی میکشم
آدم وقتی جوان است به پیری جور دیگری فکر میکند. فکر میکند پیری یک حالت عجیب و غریبی است که به اندازهی صدها کیلومتر و صدها سال از آدم دور است. اما وقتی به آن میرسد میبیند هنوز همان دخترک پانزده ساله است که موهایش سفید شده، دور چشمهایش چین افتاده، پاهایش ضعف میرود و دیگر نمیتواند پلهها را سه تا یکی کند. و از همه بدتر بار خاطرههاست که روی دوش آدم سنگینی میکند.». از کتاب چهل سالگی ناهید طباطبائی