همشو اینجا مینویسم
حدود ۲۰ سال پیش ما ساکن یکی از شهرهای اطراف زنجان بودیم با یه دختری دوست بودم
بعد که اومدیم زنجان رابطمون تقریبا قطع شد تا اینکه اتفاقی توی فضای مجازی همو پیدا کردیم هیچ تماسی هم نداشتیم بعنی صمیمی نبودیم
فقط بعدش یکی دوبار من سوال حقوقی داشتم چون دوستم کارش تو شرکتشون حقوقیه ازش پرسیدم
خواهرم با پسر خالم چند سال پیش عقد بودن خواهرم نامزدیشو بهم زد و جدا شدن
پسر خاله ام هم با خانواده ما قهره
حالا این دوستم چند روز پیش زنگ زد که با پسر خاله ام نمیدونم چجوری اشنا شدن و قراره ازدواج گذاشتن
یکدفعه شبی که خاله ام خونه مادرم اینا دعوت بود هی این دوستم زنگ میزد من زنجانم میخوام بیام خونتون منم گفتم خونه مادرمم
اینم گفت میام همونجا درصورتی که اشنایی با خانواده ام نداشته و کار مهمی هم نداشت
منم به شوهرم گفتم اونم گفت اصلا و ابدا چون همه فکر میکنن ما باعث اشنایی شدیم و دعوا میشه خاله ام ناراحت میشه چون هنوز حواستگاری و قرار خانوادگی نذاشتن اشنا بشن اصلا خاله ام خبر نداره
و این میخواد بیاد خاله ام و خواهرم رو هم ببینه
شاید پسرخاله ات بهش گفته بیاد که حرص خواهرتو درییاره بگه دوست دخترشه
لطفا دیگه جواشو نده منم بهش گفتم من مهمانیم بعدا تماس میگیرم و شوهرم گفت دیگه حق نداری خودتو قاطی کنی و جوابشو بدی
کار درستی کردم ؟عذاب وجدان گرفتم
به خواهرم هنوز نگفتم 😑
