2737
2739
عنوان

خواهرم گفته اگه سیسمونی نرم عروسیم نمیاد

| مشاهده متن کامل بحث + 1757 بازدید | 48 پست
ببین من تو دوران مجردی قبل از اینکه نامزد کنم به بابام اینا گفتم گوشی میخوام چون نزدیک عیدی بردن واس ...

به نظرم یه مدت بها خواهرت سنگین رفتار کن حساب کار دستش بیاد 

خواهرت از این نظر واسش سخته که تو مبارزه کردی و نزاشتی خرج الکی گردن نامزدت بندازن مثلا شیر بها 

چون بالاخره واسه اون بد نمیشد اگه خانوادت شیربها میگرفتن

نزار از این موضوع ها نامزدت مطلع بشه 

چون ممکنه سو استفاده کنه یه روز 

والا خودم که دخترشونم جشن عقدمو شوهرم گرفت  اتفاقا خودم دنبال جاییم فرزند خونده بشم😅

سحر جان تو تا آخر عمرت با این خواهر و مادر داستان داری 

یه هدیه بگیر برای خواهرت برو سر سنگین باش اصلا باهاش دهن به دهن نشو

زیاد هم طولانی نمون اونجا

یه پاکت بردار مثلا ۴۰۰ تومن پول بزار توش

من رسم شما رو نمیدونم چقدره و چطوره اگه کادویی بازم قراره بدی به بچه هاش که اونم لحاظ کن

نری باهات دشمن میشه بعدها اذیت میکنتت

برو 

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

استارتر کل پستاتو خوندم. این چیزایی که تعریف میکنه همش خاطرات منه انگار. منم خانوادم خیلی نادونی کردن و اذیت شدم و نامزدیم بهم خورد. تازه من شوهرم مثل تو شوهرتو برام خرج نمیکرد و اتفاقا کمبودهارا به روم میاورد. درکت میکنم خیلی خیلی شرایطت مشابه منه. ولی میخوام چندتا نصیحتت کنم که از روی تجربه خودمه. منم اوایل همین مشکلا را داشتم و رفتم پیش مشاور و بهم گفت هیچی به خانوادم نگم و زیپ دهنمو بکشم.

۱) وقتی خرید میکنی نشون خانوادت نده که حسودی نکنن. مثلا لباس خوباتو بذار خونه شوهرت با تیپ معمولی از خونتون بزن بیرون بعد برو خونه شوهرت عوض کن. منکه خریدامو ته کمدم قایم میکردم امسال که عروسی کردم پوشیدم

۲)وقتی شام میری بیرون یا میرین تفریح از هر ده تاش یبارشو براشون بگو یا اصلا نگو کجا رفتین. هر از گاهی مثلا اگه رفتین پیتزا خوردین دوتا دونه ببر خونه برا مامانت اینا.

۳) نه خوبیای شوهرتو پیششون تعریف کن نه دعواهاتونو

۴)به هیچ وجه بد خانوادتو پیش شوهرت نگو. حتی اگه خنجر تو جیگرت زده باشن یه روزی همینا را شوهرت سرکوفت میزنه بهت

۵) سیاست دوری و دوستی با پدرومادرت داشته باش نذار ازت دلگیر و ناراحت باشن. خدایی نکرده اگه یه روزی با شوهرت به مشکل خوردی پناه اول و آخرت مادروپدرت هستن.الان سرت داغه.  من بعد عروسیم درک کردم این موضوعو. خیلی خیلی سر و سنگین احترام بذار بهشون و تو دعوا جواب نده. رضایت و دعای پدرومادر ضامن خوشبختیته.

۶) بر اساس تجربه من این حاشیه ها تا یه روز بعد عروسیت هست و بعدش تمام میشه. من روز بعد عروسیم‌خانواده کادوهای عروسی که شب تو تالار به مامانم داده بودنو نیاوردن تو مراسم پاتختی  و میخواستن خودشون بردارن درصورتیکه خرج عروسی شوهرم داده بود. مراسم خونه پدرشوهرم بودو جلو فامیل شوهرم آبروم رفت و گریه کردم. ولی دیگه تموم شد رفت.

۷) به نظر من مراسم سیسمونی خواهرت برو واتفاقا یه کادو خوب هم ببر که دهنش بسته بشه. چون بعدا برا مراسم جهاز چیدن و حنابندون و عروسی توهم به خواهرت نیاز داری که جلو فامیل شوهرت بی کس نباشی. ولی اصلا تو جریان خرید جهاز و خرید عروسی خواهرتو درجریان کارات نذار.

۸) سر فرصت یه هدیه به خواهرت بده و بهش بگو این درعوض اون دوسالیه که گوشیت دستم بود. و دیگه یبار برای همیشه بار این منت از دوشت بردار.

استارتر بازم تاکید میکنم اصلا دعواهای تو خونه تون برا شوهرت تعریف نکن 

و خریداتو نشون خانوادت نده. من حتی وقتی میدیدم خواهرم به حلقه ازدواجم حسودی میکنه تو خونه حلقه دستم نمیکردم. 



 

خدایا هرچی خیر و صلاحمونه برامون رقم بزن.
2728

استارتر حتما برو پیش مشاور خانواده  و ازش راهکار بگیر تا یادبگیری رابطتت با شوهرت خیلی قوی بشه که ان شالله هیچ وقت نیاز نشه به خانوادت رو بزنی.

حرفای  خاله زنکی اینو اون گوش نده و از یه مشاور خانواده که متخصصه برا حل مشکلاتت کمک بگیر. همونقدر که برا تیپ و ظاهرت خرج میکنی برای استحکام رابطتت با شوهرت هم خرج کن و برو مشاوره چون این راهنمایی های غلط اینو اون باعث میشه استحکام ازدواجت به یه مویی بد بشه.

خدایا هرچی خیر و صلاحمونه برامون رقم بزن.

من از اول که میخواستی نامزد کنی تاپیکهاتو دنبال می کردم ولی چیزی تا حالا نگفته بودم. دلم سوخت برات که چنین خانواده ای داری و گیر افتادی. خودت هم معلومه کم تجربه ای. دوست من تو تازه عقد کردی و الان شوهرت طرفته و محبت داره . ولی پس فردا که رفتی سر خونه زندگیت همین خانواده ات و رفتارهاشونو به روت میاره. باعث سرشکستگی خودته. منطق میگه با پدر و مادرت و خواهرت تا زمانی که عروسی کنی مدارا کن. که بلوا نشه. و شوهرت هم چیزی متوجه نشه . بعد عروسی ارتباطتو با خانواده ات کم کن. مجبوری مجبور. چون بعدا شوهرت همین رفتارهای خانواده ات رو به روت میاره. تو بالاخره خودت هم از همین خانواده اومدی. نمی تونی جدا کنی خودتو. اونوقت نه تو خانواده ات پشتیبان داری نه همسرت بهت عزت میذاره ها. از ما گفتن بود


استارتر کل پستاتو خوندم. این چیزایی که تعریف میکنه همش خاطرات منه انگار. منم خانوادم خیلی نادونی کرد ...

مرسی ار تجربت 

رفتم کادوهم همون لباسارو دادم اتفاقا لباسم نوهم پوشیدم اما به بهونه ی شوهرم سر یساعت خدافظی کردم چون واسه سینک هعی یه هفته بود میخواستیم بریم نگاه کنیم منم به شوهرم گفتم دیروز بیاد عصر بریم نگاه کنیم شوهرم گفت خب میموندی یروز دیگه میرفتیم گفتم پریودم هعی هر کی منو میدید میگفت اجاقت روشن شه اجاق من تویی (زدمش تو شوخی و خنده ) بعد رفتیم سینک خریدیم مامانمم زنگ زد جواب ندادم بعد پیام داده بود شام بیا اینجا ، خواهرت با این شکم نمیتونه خم و راست شه (تو اون لحظه هم به فکر حمالی من بوده) منم با گوشی شوهرم زنگ زدم گوشی خودم آنتن پرونده ، مامان ما شام نمیایم کار داریم بعد به شوهرم گفتم این تایم نامزد بازیمون کوتاه از اونجایی که اقا امر میکنه عروسیو زود بگیریم منو داره از مجردیم جدا میکنه😑دلم میخواد یکم تنها باشیم پیش هم (دیگه یکم یاد گرفتم از راه دیگه سریع وضعیتو دست میگیریم) تو ماشین بودیم بعد رفتیم شام خوردیم حتی اخر شبم میگفت نرو یکم بمون خلاصه رسیدمم ساعت ٢بود چون کلید دارم اصلا زنگ نمیزنم مامانم تا دید شروع کرد نخوابیدم ببینم کی میایی منو تنها گذاشتی جلوی خانواده ی شوهر خواهرت خم و راست شدم کجایی

 (مغزمو برد😶

هیچ اصلا توجه نمیکنم چون دعوامون میشه زدم به بیخیالی از اونورم کار خودمو میکنم تنها راهشم اینه به شوهرم محبت میکنم با دوتا قربونت برم و دوست دارم و بوسه اینا مثلا میگم نه زوده من دوست دارم یسال نامزد باشیم بعد نامزدمو تا حد التماسی میرسونه زود عروسی کنیم😑خدا منو ببخشه ، بعد بهش میگم از بس تو میگی منم بی تاب میکنی 

دردم خیلی سنگینه خیلی 

یسری از اخلاقاش رو مخمه مثلا صبح بیدارم کن ، سر رابطه دیونم کرد مجبور شدم از راه دیگه راضیش کنم اونم خداروشکر قبول کرد اما تمام اینا بکار ، دست و دلباز بودنش به کنار

همه ی اخلاقای بعدشو واسه اینکه بد دل و خسیس نیست تحمل میکنم اما خیلی خیلی بهتر از مجردیمه 

حالا اینا یجور رفتار میکنن انگار من میخواستم شوهر کنم اینا ناراضی بودن در صورتی که ، اینا خودشونو میکشن جواب مثبت بدم😶


2740
من از اول که میخواستی نامزد کنی تاپیکهاتو دنبال می کردم ولی چیزی تا حالا نگفته بودم. دلم سوخت برات ک ...

من فقط دارم یکاری میکنم توسط خرید و خرجی اینا پس انداز جمع میکنم میدونم از الان باید برای خودم پشتوانه جمع کنم اما دعواهارو تعریف نکردم یکمم رو مخش راه رفتم درس بخونم ازادم اوردم برم مثل پرستاری و رادیولوژی اینا اونم اوکی داد گفت مشکلی نداره 

استارتر حتما برو پیش مشاور خانواده  و ازش راهکار بگیر تا یادبگیری رابطتت با شوهرت خیلی قوی بشه ...

مشاوره نرفتم ولی حتما سعی میکنم برم اما یه دوست دارم از سرکار قبلا اشنا شدم اون رفته تبریز کنکور امسال قبول شده بود برام میگفت با شوهرت مهربون باش محبت کن زندگیتو دست بگیر بعد پول جمع کن درستو بخون کنکور بده برو دانشگاه 

توسط وقت ندارم رابططو بعد عروسی باهاشون کم کم قطع کن

هیچیم واسشون تعریف نکن حرف تو دقیقا

حالا من ، هرچی مامانم میگه میگم اره درسته تو راست میگی این چند روزه اصلا حوصلشونو نداشتم 

عوضش سعی میکنم به بهونه ی دلتنگی به شوهرم زنگ میزنم بیرون بریم 

این دوران بگذره من از اینجا برم اصلا حوصلشونو ندارم 

مرسی ار تجربت  رفتم کادوهم همون لباسارو دادم اتفاقا لباسم نوهم پوشیدم اما به بهونه ی شوهرم سر ...

قربونت عزیزم ایشالله همیشه خوشبخت باشی

هرچی زودتر عروسی کنی به نفعت هستش اشتباه منو نکنیا من نامزدیو خودم کشش دادم هم نامزدیم بهم خورد هم تا دوباره اومد جوش بخوره همون پدرومادری که منو تشویق میکردن جواب مثبت بدم بعد شدن دشمن شوهرم .

 از الان با نامزدت برو بیرون خریدای جهازتو بکن. تا اردیبهشت چیزی نمونده  هااا

اشتباه منو نکنیا من دو ماه مونده به عروسی جهاز خریدم و خیلی اذیت شدم تا دو روز مونده به عروسی تو بازار خرید میکردم . بخاطر شرایط بد خونه و حسادتا، پول از بابام میگرفتم تنهایی با شوهرم میرفتم خرید ولی دهنم سرویس شد دست تنها. از الان بفکر جهاز باش چون خرید وسایل خرده ریزا واقعا کلافه کنندست.

لازمم نیست همه چیز بخری قشنگ لیست بنویس چیزای کاربردی و بخر. هم الان گرونیه هم واقعا بعضی وسیله ها حتی سالی دوبارهم استفاده نمیشه. ببین مامانت  و خواهرت تو خونه از چیا استفاده میکرد همونا را بخر. قشنگ از دوستای متاهل یا خواهرت بپرس چیزای اضافی و به دردنخور جهازشون چیا بوده. 

الان بچسب به جهاز و کارای عروسی. بعد عروسی فکر دانشگاه باش که تمرکز داشته باشی. نامزد بازی درسته شیرینه ولی شرایط تو خیلی حساسه زود برو سر خونه زندگیت.

 این چندماه باقی مونده مثه مهمونی تو خونه بابامامانت، عیب نداره کمک خواهرت و مادرت بکن تا با خاطره خوب از اون خونه بری. من جای تو بودم اونشب مهمونی خواهرت وایمیسادم کمک میکردم

 بلاخره توهم یه مدت خونشون بودی همونطور که توی تاپیکای قبلیت نوشته بودی خواهرت از نظر مالی،فکری یا سر و وضع ظاهری کمکت میکرده دور از انصافه چشم رو این چیزا ببندی. ته تهش هم اگه اصرار اونا به ازدواجت نبود تو الان تو رفاه همسرت نبودی.

خلاصه که چند ماه دیگه حاشیه ها تمومه سعی کن با رضایت پدرومادرت ازون خونه بری.

حتما حتما حتما پیش مشاوره ازدواج برو که راه و چاه و سیاست بهت یاد بده.

خدایا هرچی خیر و صلاحمونه برامون رقم بزن.
من فقط دارم یکاری میکنم توسط خرید و خرجی اینا پس انداز جمع میکنم میدونم از الان باید برای خودم پشتوا ...

عزیزم مگه نگفته بودی که کاندوم خریدی?آخه میگی همسرم رابطه میخواست و یه جور دیگه راضیش کردم...


راستی همسرت کادو روز زن چی خرید برات?

که داند به جز ذات پروردگار,,که فردا چه بازی کند روزگار...
عزیزم مگه نگفته بودی که کاندوم خریدی?آخه میگی همسرم رابطه میخواست و یه جور دیگه راضیش کردم... را ...

اره خیلی اصرار داشت اما من خیلی از تجربه هارو خوندم تو عقد از رابطه ی جنسی ناراضی بودن گفتن بمونه شب عروسی ، از راه دیگه ارضاش میکنم

اره خیلی اصرار داشت اما من خیلی از تجربه هارو خوندم تو عقد از رابطه ی جنسی ناراضی بودن گفتن بمونه شب ...

واقعا کار درستی کردی عزیزم


همسرت کادو روز زن چی خرید?👀

که داند به جز ذات پروردگار,,که فردا چه بازی کند روزگار...
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز