لامصب چشمش هم خیلی شوره
ما خونمون رو عوض کردیم اون هنوز خونه جدید مارو ندیده بود یه روز میاد خونمون رو میبینه البته داخل نیومده فقط اومده بررسی کرده کجاییم و چه جور خونه ای گرفتیم و از همسایه پرسیده متری چن خریدن
همون روز چدن گازم شکست خودم ماشینو زدم به ستون پارکینگ و چن تا هم لیوان از آبچکان افتاد و شکست
من که نمیدونستم اون اومده خونه رو دیده به شوهرم به شوخی گفتم واللا این جور که بلا پشت هم سرمون میاد انگار فلانی اومده خونمون
دقیقا چن مین بعد فامیلمون زنگ زد گفت فلانی اومده خونتون رو دیده حتی از همسایه قیمت خونه رو میپرسیده
من و شوهرم هنگ کردیم و حرفی نداشتیم واسه گفتن
اگه کسی دیگه اینا رو واسم تعریف میکرد میگفتم توهم زده و چقدر خرافاتیه ولی از بس پشت سرهم تجریه کردم دیگه میترسم ولی نمیدونم چیکار کنم چاره چیه