بالاخره همه چی تموم شد.
بعد کلی دوندگی و گرفتن وکیل همه چی تموم شد.
امروز وقت دفتر خونه داشتم..ساعت ۱۱ صبح.
موقعی ک آقاهه داشت صیغه طلاق و جاری میکرد، نمیدونم چرا گریم گرفت.
ی حسی داشتم.
غصه ی ۸ سال از عمرم ک رفت.
شادی و خوشحالی بابت جسارتی ک داشتم، بابت نجات دادن خودم و زندگیم از دست ی بیشرف.
خدایا ،خودم و زندگیم و سپردم دست خودت، دستمو محکم بگیر♥️♥️♥️