سلام
من دگ واقعا از دست شوهرم خسته شدم واقعا نمی دونم چیکار کنم خیلی زورگوئه فقط الویتش خانوادشه دگ الان من باردارم ویار دارم منو آورده شهرستان نذاشت برم خونه مامانمینا بمونم دگ نیام شهرستان
می ریم شهرستان خیلی شلوغه پدر و مادرش اینجا نیستنا اونا ام تهرانم ولی اینجا خونه دارن میان اینجا جمع می شن پدر و مادر منم اینجا خونه دارن تابستونا میان می مونم اصلا تا بحال یه شبم نیومده خونه پدر من بخوابه من تحمل ندارم دوباره می خواد برگرده و هفته دگ بیاد می گم آزمون استخدامیه ولی حالیش نمی شه من باید بخونم
می یایم شهرستان انگار من دختر خالشم اصلا بهم محبت نمی کنه جلوی خانوادش هیچ جا منو تنها نمی بره انگار نه انگار من تازه عروسم
البته از ماه عسل بردنش معلوم بود مشت نمونه خروار همش یا در حال تلفن زنگ زدن با خانوادش بود یا می گفت دلم به مامانم و خواهرم خیلی سوخت همیشه با من می یومدن نذاشت بیشتر از سه روز بمونیم
خیلی بد ویار بودم نذاشت برم خونه پدرم بمونم
دگ ازش نفرت دارم