فرق گزاشتن بین خواهرزاده و برادرزاده

اره اونها رو هم خیلی دوس دارم برادر زاده کوچیکم 3 سالشه خونه ما که من مجردم میگه بریم خونه عمه کوچولو اونیکی میگه خونه عمو منصور برادر زاده هام خونه بابام نمیشناسن خونمونو خواهرزاده هامم میگن خونه خاله 

عقده نیست تجربشه وقتی یکی بهت بی مهری می کنه تو به بچش محبت زیادی می کنی؟؟؟

منم ضربه خوردم،فک کن ارث و میراثو یکجا برد واسه خودش با چه وضعیت بدی منو مادرمو محروم کردن،با وجود اینا من ازشون کینه نگرفتم گاهی وقتا گله میکنم ولی محبتم با برادرم و بچه هاش تغییری نکرده ولی دیگه این نیس ک خودنو براشون بکشم اگه کاری ازم بخوان یا چیزی براشون انجام میدم ولی براشون خودمو بزحمت نمیندازم

خیلی از زن داداش ها وقتی خودشون از خانواده ی شوهراشون جدا میکنند  ،ماهی یه بار،سالی یه بار به خانواده ی شوهر سر میزندند چطور میخوان برادرزاده محبت ببین؟همه چیز دوطرفه هست

فرق گذاشتن بین بچه ها و سوزوندنشون کار ادم های درست و حسابی نیس گناه پدرمادرشون پای بچه ها نباید نوشت پس ذات امثال شما خوب نیست ببخشید رک میگم

دقیقا حرف دل منو زدی  بدشون میاد بیاد خونه خانواده شوهر حتی هزار بار تاپیک اینجا میزنن خو ما همون خانواده شوهرتونیم ک دلمونو سیاه کردین😅🤦‍♀️والا بخدا🤣

ما که مامان بابام زندن و همه اموالو بالا کشیدن حالا اینا به کنار نمیذارن به حال خودمون باشیم هی سنگ میندازن جلو پامون

بنظرم به بچه برمیکرده یکی شیرین تره دست ما ک نیست خووب

من جاری هام بهم ظلم عالم کردن تا پای مرگ بچم و فروپاشی زندگیم رفتن جنایتی نبود که نکرده باشن اما چرا وقتی بچه هاشون بامن مهربونن و دوستم دارن بخام دلشون بشکنم چرا باید دل دختر یا پسر جاریهام وقتی با ذوق سلامم میکنن و میان تو بغلم بشکونم اینا چه گناهی کردن اخه 

درسته منم نگفتم دل بچه رو بشکونید فقط دیگه اون بچه به اندازه بچه خواهرت که همه جوره ازت حمایت کرده عزیز نیست 

من توی عیدی دادنو کادو واینجور چیزا فرق نمیذارم البته خواهرزادهام دخترن برادرزاده ها پسر ومن کلا دخترارو بیشتر دوس دارم شاید واسه همین باشه

شما رک نمیگی براساس شرایط خودت داری قضاوت میکنی،براتون یه مثال میزنم امیدوارم متوجه بشین،برادرم و خانمش آدم بدحسابی هستن تا حالا هر کی ضامنشون شده هزار بار باید التماس کنن و جلو حقوقشونو ببندن و آخرشم با دلخوری و آبرو ریزی برن وامشونو بدن،خب داداشم میخواد برا برادرزادم ی وام بگیره بمن میگه شما ضامنش شو من وقتی برادر خودمو میشناسم چجوری خودمو میندازم تو هچل ک حیثیتم بره؟حالا خواهرم قبلا هزینه دانشگاه منو داده ی عمل داشتم پولشو داد،مادرم مریض بود فقط اون بود ک بالاسرش بود فوقالعاده هم خوشحسابه ینی از بانک بش بگن فردا سر رسید وامته شده طلاشو بفروشه رفته تسویه خب وقتی از من میخواد ضامن پسرش شم من بخاطر دینم بهش و اطمینانی ک بهش دارم بدون اینکه بپرسم مبلغش چقده ضامنش میشم،خب الان من فرق گذاشتم بین خواهر زاده و برادرزادم،الان تقصر کیه؟

خدا سایشونو بالا سرتون نگه داره،درکت میکنم،من مگه زمانی شادی یا سرزدنی چیزی یا مراسمی باشه برم خونشون،دیگه ارتباط نمیگیرم چون میدونم میشه دعوا و ... کلا بهشون بی تفاوت شدم فقط سلامتیشونو از خدا میخوام بدون هییچ انتظاری

ما حتی سرم نمیزنیم یعنی اونا نمیان پارسال مامانم بستری شد بیمارستان سکته قلبی کرده بود عروسا نیومدن با اینکه هیچ بحثی با اونا نداشتیم

من حرفم محبت و توجه هست مخصوصا بچه گوچیک حداقل میتونید پنهانی محبت کنید نه توروشون