مامانم میگفت وقتی داداشم که از من کوچیکتره دنیا اومده بوده عمه هام بار نمیکردن پسره بعد چون دوتاشون همش بچه هاشون پسر بوده اون عمه آخریم که اونموقع ازدواج نکرده بوده رو به مامان من گفته خوش به حال شما که دختر زایید آبجیای من تو حسرت یه دخترن خدا همش پسر میده بهشون خالمم برداشته گفته غصه نخور خودت شوهر کنی خدا بهت دختر میده حالا وقتی که ازدواج میکنه تاشش سال بچه دار نمیشه بعد هم خدا سه تا دختر میده بهش میشه هم حرفش اینه که یه پسر ندارم موقع مردن بزارتم تو قبر