خانومایی که بچه شیرمیدین چیکارکنم اینقدبچم

هیچی بعضی موقع ها از دستش فرارمیکنم براش اسباب بازی میارم یا یه خوردنی یکم سرگرم میشه ولی باز تا یادش میاد همون آش 

نه بابا همه بچه ها تواین سن خیلی وابسته مادرمیشن و خیلی زیاد شیر میخورن... بچه ی منم همین بود از بس چسبیده بود رگای سینم درد میکرد و فقط میزدم توسر خودم دودقیقه به دو دقیقه شیرمیخورد وپامیشد کلافم کرده بود تا اینکه ۱۸ماهگی از شیر گرفتمش

دیگه نمیشه کاری کنی عادت شده براش مثل بازیه براش بچه ها تواین سن مادرو کلافه میکنن... مخصوصا وقتی مهمونی میرفتم یعنی بخدا از ساعتی که میگم سلام و وارد میشدم تا لحظه خداحافظی چسبیده بود بهم بدون اغراق میگم بخدا همه بهم گفتن داغونت کرده شیربرش کن

روز اول تاغروب بیرون بودم هی میبردم بیرون بازیش میدادم پدرشم کمکم نمیکرد بچم فقط زیر سینه میخوابید وخیلی از شب میترسیدم شب اول به روز رو پام خوابوندم بعدش گذاشتم توجاش نصف شب یه بار بیدار شد شیرش دارم تو خواب روزدوم شب بیدار نشد روز سوم هم شب بیدار نشد در طول روز چندبار ازم درخواست میکنه سرگرمش میکنم میبرمش بیرون ظهرا اصلا نمیخوابوندمش که تا شب قشنگ خسته شه‌... شبا هم قشنگ سیرش میکردم موز میدادم کته برنج میدادم بخدا بچم روزی یه وعده غذا میخورد وفقط چسبیده بود به سینم ازوقتی از شیر گرفتمش خیلی بهتر غذا میخوره سعی کن شیرموز بدی بچه من که اصلا نه شیر خورد نه شیرموز ولی شیربرنج میخورد

من حس میکردم بچم میترسه بقیه ازمن بگیرنش چون خیلی وابستم بود ووقتی کسی بهش دست میزد فقط منو میخواست حتی وقتی مهمون میومد خونمون فقط به سینم میچسبید میذاشتم زمین گریه میکرد... الان ۱۹ماهشه دیگه اینحوری نیس راحت شدم بخدا هیچی بهم نموند لاغر مردنی شدم بس شیر خورد😑😑سینم شد یه سایز کوچیکتر😑😑😑

ببین بچت الان یه سالشه یعی کن کم کم عادتش بدی غذاهای سفت هم بخوره الان زوده بخوای ازشیر بگیریش ولی کم کم کارکن روش زیر سینه نخوابونش روپات بخوابون شبا سیرش کن بافرنی یا سوپ که نیمه شب بیدار نشه روزا اومد سمتت ببرش بیرون دوساعت یه بار حداقل شیرش بده سه ساعت یه بار مال منکه دو دقیقه به دودقیقه میومد شیر میخورد