اصلا نمیخوام به کسی تهمت بزنم ، اصلا اعتقادی هم به این کارا ندارم ولی حس میکنم این اتفاقات عادی نیست. چند ماه بعد از قطع رابطمون با مادرشوهرم (مقصر مادرشوهرم بود به خاطر کاری که کرد شوهرم طردش کرد) خونه بابام که میرم هم خودم هم پسرم اضطراب و تنش داریم با اینکه اونا مهربون ترین آدمهای زندگیمن و عاشق تنها نوه شون و پسرمم هم به شدت بهشون وابسته اس ولی میرم انجا آرامش ندارم پسرم گریه میکنه اذیت میکنه درحالیکه قبلا خیلی دوست داشت بریم خونه بابام. اینم بگم مادر شوهرم به روابطمون با بابام اینا حسادت میکرد قبلا و به دعا گرفتن هم اعتقاد داره قبلا چندبار شنیدم میگفت مادرشوهر دخترش دعا گرفته برای دخترش و از اینجور حرفا.
راهنماییم کنین چیکار کنم.
پیش دعا نویس هم نمیرم چون نه می شناسم نه دوست دارم این چیزا وارد زندگیم شه.
مطمئنم خدایی که من رو خاص کرد با این بیماری ، توان خاصی هم بهم داده که از پسش بربیام 🎗🎗🎗
خدایا متاسفم برای تمام لحظاتی که ناامید شدم و تو حاجتم را دیرتر براورده کردی تا کمی بیشتر در کنارت باشم و اکنون که بی قرار تر از هر لحظه صدایت میکنم تو زودتر اجابت دعایم را نزدیک کن تا از شادی غرق در شکر گزاری تو شوم...واسه حاجت رواییم 💖سه تا توحید 💖بخون لطفا...
ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکشایشالا که مشکل توهم حل بشه😘