سال ۱۳۶۸ پدرم از دنیا رفت
من ۳ بار در زندگیم عمیقا جای خالی پدرم رو حس کردم
اولیش ابتدایی بودم کناریم مدادرنگی ۲۴ تایی خریده بود بهم گفت بابا نداری تو نمیتونی مدادرنگی بخری
یکبارم موقع عقدم نامزد و پدرش رفته بود به عاقد گفته بودن مهریه اش رو ۳۱۴ تا ننویس بنویس ۱۴ تا پدر و مادر نداره خودشونم وضعشون خوبِ بعدها اگر هم متوجه شدن پیگیر نمیشند
واقعا بی کس و بی پناه بودن رو حس کردم
و سوم زمانی که قاضی توی دادگاه بهم گفت پدرت چطور اجازه داد با این پسره عقد کنی گفتم پدر ندارم گفت همون پدر نداری که تونستی این غلطو بکنی
باز هم غریبی و بغض همه بدنم رو لرزاند