ماهم همینه هرسال عیدمون
امروز مامانم زنگ زده بود پشت گوشی گریه میکرد میگفت هرسال رفتین اونور یه سال بیاید پیش ما خوب منم گفتم اگ بشه میایم وگرنه من حوصله حرفاشونو ندارم
حالا عصری شوهرم امد بهش میگم اینجوریه میگه چیکار کنم
اینقدر عصبی شدم ک گفتم جهنم تو برو خونه ننت منک بچم میریم پیش خانوادم والا هرسال من پاسوز شدم فک کرده خبریه