تو خواب داشتم رانندگی میکردم سرعتم زیاد شد تا زدم روترمز تصادف کردم میدونم یهو سبک شدم یهو همه جا روشن شد یه نور بود که داشتم به سمتش پرواز میکردم حس خیلی خوبی بود ولی همون لحظه پسرم شوهرم مامان بابام اومدن جلو چشام..
از وقتی فهمیدم رفتنی ام ...همه چیز تغییر کرد ...از ته دل میخندم ....با تمام وجود گریه میکنم...با هر دم و بازدم واقعا نفس می کشم...هر صبح که بیدار میشوم حس میکنم زنده شدم...از کسی چیزی به دل نمیگیرم...از کسی توقعی ندارم... هنوز غنچه ی نازم رو با شیره ی جانم سیراب میکنم...هر بار سر تا پای نهال زندگیم رو برانداز میکنم...هر روز طلوع رومی بینم و غروب رو رصد میکنم... کوه دشت سنگ صدای گنجشکها ...من هنوز نفس می کشم ...
چندوقت پیش یه تاپیکی بود درمورد چیزایی که میبنیم و احساس میکنیم قبلن هم این کارو انجام دادیم یا توای ...
ای کاش بتونیم یه مقداربیشتر ارتباط معنوی پیدا کنیم واقعا افرادی که در راه سیروسلوک بو ده اندزیبایی هایی را مشاهده کردند که اصلا زرق وبرق دنیا براشون هیچ ارزشی نداره.
چندوقت پیش یه تاپیکی بود درمورد چیزایی که میبنیم و احساس میکنیم قبلن هم این کارو انجام دادیم یا توای ...
این یه اصطلاح علمی داره و مربوط به این میشه که بعضی وقتا بر اثر خستگی یا هرچیز دیگه مغز اطلاعات رو وارد حافظه بلندمدت میکنه به جای کوتاه مدت و ما فک میکنیم اون صحنه رو خیلی وقت پیش دیدیم
تو آن گل مریم سپیدی... بی تو دلم شوری و امیدی ....دیگر به فردا ندارد
ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!😥من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه
ای گاش ولی از وقتی ک ازدواج کردم نماز روزم کلا بهم ریختن وسواس پیدا کردم خیلی از خدا دور شدم
عزیزم چیزی بدتراز وسواس نیست که انسان را به مرحله ای می رسونه که از دین وخدا وپیامبر دورمی کنه از خدا بخواه که این حالت وسواس را از شما دور کنه البته خودت هم باید در این راه تلاش کنی.