حدود یک ماه پیش سر یه مسئله کوچیک شوهرم یه دعوای خیلی بد راه انداخت چون مادرش به دروغ پرش کرده بود که ما در زدیم ولی زنت در رو باز نکرده. بعد زنگ زد به مادرم بیا دخترت و جهازش رو ببر و کلی تهمت و حرف زشت زد. چون باردارم خانواده ام گفتند بهتره زندگیت رو باهاش ادامه بدی. از اون روز هزار دفعه عذرخواهی کرده و سعی می کنه کارش رو توجیه کنه و محبت کنه ولی من واقعا سرد شدم. خیلی حرف نمی زنم و فقط حرف هاش رو تایید می کنم و به زور لبخند می زنم. همش دلم می خواد یه بلایی یا سر بچه بیاد که راحت تر ازش جدا بشم یا خودم یه اتفاقی برام بیفته. شدیدا هم بی اشتهایی عصبی گرفتم. ایشالا هیچ کس جای من نباشه. شما جای من بودید چه کار می کردید؟
این چیست که چون دلهره افتاده به جانم * حال همه خوب است من اما نگرانم
ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکشایشالا که مشکل توهم حل بشه😘
دلزدگی زناشویی آن هم در روزهای اول ازدواج که همه چیز خوب و هیجان برانگیزاست، موضوعی غیر ممکن به نظر میرسد. اما ممکن است زن و شوهر به تدریج درگیر تکرار و روزمرگی شوند و دلزدگی زناشویی به وجود بیاید.اغلب زوجهایی که دچار دلزدگی میشوند، رابطهشان رو به سردی میرود و در نهایت بیشتر شبیه به همخونه میشوند. این شرایط ممکن است برای اکثر زوجین در یک مقطع زمانی اتفاق بیافتد ولی ماندن در آن مشکل ساز خواهد بود. صمیمیت و عشق به تدریج رنگ میبازند و به همراه آن، احساس خستگی عمومی عارض میشود