دوتا تیکه طلا دارم شوهرم اگه چشمش به طلا بیوفته غیر مستقیم هی میگه فلان قسطم عقب افتاده فلان جا بدهکارم آنقدر میگه تا من بفروشم
حالا این دوتا تیکه رو پیش مادرم گذاشتم ، از اون طرف هم مامانم و داداشم هی تو گوشم میخونم که نشون نده بذار پیش ما باشه
بعد امروز داداشم حرف رنگ و نقاشی خونه مامانم شد میگفت باید خودمون پول بذاریم رو هم واسش رنگ کنیم ( حالا منم پول ندارم که گفتم منکه ندارم) مامانمم بازنشسته هست