سلام به همه
یه نفر هست تو تنکابن عالیه کارش
هم میتونه فوت کنه دربیاره هم میتونه برات ردش کنه پسر عمم که حدودا ۴ یا ۵ سالشه کلا از سه سالگی خاش افتاد. خاش یعنی استخوان یا چیزی تو گلو گیر کنه . بعد علائم آن هم یعنی بی اشتها و حوصله نداشتن و تهوع و تب و ....، مخصوصا کوچک شدن یک چشم که نشون میده همون طرف خاش داره.
بعد عمم قبلا میبردش میش یه حاج خانم که تو محله ما بود خیلی بد فشار میداد گلوی بچه قرمز میشد بچه رو روی پاش میگذاشت بعد گلو رو شیش ساعت ماساژ و فشار بعد آب میداد و فوت میکرد تو گلوش، بچه اذیت میشد. ولی بعدا یک خانوم حدودا چهل و خرده ای که بسیار تمیز کار رو یکی بهش معرفی کرد شمارشو گرفت و برد پیشش منم رفته بودم😄 تا علی رو دید علی پسر عمم هست چشماشو که دید گفت این خاش داره دست زد گفت پوست خیار گیر کرده رفت آب بیاره گفت دستمال دارین عمم داشت گفت همیشه باید همراهتون باشه بعد یه چیزی خوند و آب داد به بچه. بعد دست زد گلورو گفت دهنتو باز کن خاله بوس کنم😁 دستمال سوراخ کرده بود وسطش رو گذاشت رو دهن بچه بعد فوت کرد دیگه دست زد گفت نداره یکبار دیگه امتحان کرد تا مطمئن بشه دیگه نداشت بعضی وقتا هم که این خانم نیستن عمم بچه رو میبره پیش مامان این خانم که حاج خانم هستم ایشون هم زن بسیار تمیز هستن