2777

دلتنگتم #

برای هشتگ "دلتنگتم" 2 مورد یافت شد.

💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔

دلم  ﻣﺎﺩﺭ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ و ﺑﻮﯼ ﮔﻞﻫﺎﯼ ﭼﺎﺩﺭ ﻧﻤﺎﺯﺵ ﻭ


ﺻﺪﺍﯼ ﭼﺮﺧﺶ ﭼﺮﺥ ﺧﯿﺎﻃﯽ ﺍﺵ ﮐﻪ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺯﻣﯿﻦ ﻣﯽ ﺩﻭﺧﺖ


ﺩﻟﻢ ﻣﺎﺩﺭ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺗﺎ ﻋﻄﺮ ﯾﺎﺱ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﯾﻮﺍﻥ ﺧﺎﻧﻪ ﻣﯿﻬﻤﺎﻥ ﮐﻨﺪ


ﺩﻟﻢ ﻣﺎﺩﺭ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﮐﻪ ﻻﻻﯾﯽ ﻫﺎﯾﺶ ﺧﻮﺍﺏ ﻏﻔﻠﺖ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺳﺮ ﻣﯽ ﭘﺮﺍﻧﺪ


ﺩﻟﻢ ﻫﻤﺎﻥ ﺯﻥ ﺭﺍﺳﺖ ﻗﺎﻣﺖ ﻋﺎﺷﻖ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ


ﺑﮕﺬﺍﺭ ﻫﻤﻪ ﺑﻪ ﮐﻮﺩﮐﯿﻢ ﺑﺨﻨﺪﻧﺪ.


اما من ﺩﻟﻢ ﻣﺎﺩﺭ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ …


_-_-_---♥️ ♥️ ♥️---_-_-_


نبودن هایی هست که هیچ بودنی جبرانشان نمی کند


و آدم هایی هستند که هرگز تکرار نمی شوند


و تو آنگونه ای مادر…


_-_-_---♥️ ♥️ ♥️---_-_-_


مادر خوبم


امروز دلم آتش گرفت و دوباره جای خالی ات را حس کردم


می دانم جای تو خوب است


و فرشته های آسمان امروز را برایت جشن می گیرند


آخر میدانم که بهشت زیر پای توست….


کاش فقط امروز نگاهت را داشتم


خدایا کاش فقط یک بار دیگدیگ اغوشش را داشتم 💔😥

بودی سرم را روی شانه هایت می گذاشتم و می بوسیدمت


وقتی بودی آنقدر بزرگ نبودم وقتی هم که رفتی بزرگ نشدم


دستهایم سرد است کاش بودی دستم را میگرفتی


کجایی؟ شنیدم بهشت هم برایت کم است


خوش به حالت کاش من را هم میبردی


دلم برایت تنگ است همیشه عاشقت هستم


شب ها به خوابم بیا مثل هر شب


دوستت دارم مادر


_-_-_---♥️ ♥️ ♥️---_-_-_


میدونی دلتنگی یعنی چی؟


دلتنگی یعنی این که بشینی


به خاطراتت با مادرت فکر کنی


اونوقت یه لبخند بیاد رو لبت ولی


چند لحظه بعد


شوری اشک های لعنتی


شیرینی اون خاطره ها رو از یادت ببرند


_-_-_---♥️ ♥️ ♥️---_-_-_


کودک که بودم وقتی زمین میخوردم


مادرم مرا میبوسید و تمام دردهایم از یادم میرفت

این روزها زیاد زمین  میخورم.، ولی دردم نیامد.


اما به جایش تمام بوسه های مادرم یادم آمد


روحت شاد مادرممادرم💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔 #مادرعزیزم#روحت_شاد‍ 💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔 #مادرآسمانی‍  #دلتنگتم‍ 💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔



من فکر میکردم بعدِ جداییمون مثل تویِ فیلما دوباره میبینمت. اونوقت تو از چشام میخونی که من هنوز شبا بی خوابم چون میشینم و خاطره هارو ردیف میکنم و دلیل میتراشم که دوستم داشتی یه روز، تو از چشام میخونی و باز دستامون برایِ هم میشه. من فکر میکردم بعدِ جداییمون تو مثلِ توو داستانا نمیتونی قیدِ منو بزنی و تا ابد من تنها کسی بودم که خونه‌م کنجِ دلت بود، اونوقت تو یه روز که از دلتنگی داشتی به مرزِ جنون میرسیدی پاتو میذاشتی رو گاز و میومدی پیشم، زنگ میزنی بهم و میگفتی بیا پایین و من میومدم و تو بی هیچ حرفی فقط سفت بغلم میکردی و عطرِ تنمو نفس میکشیدی. من فکر میکردم همه چی مثل داستان و فیلم پیش میره که تو تولد منو یادت نمیره، که تا ابد خاطره هایِ خوبمون برات خوب میمونه که فقط منم که دلیلِ حالِ خوبتم. من دیر فهمیدم اونجایی که ما وایستاده بودیم وسطِ واقعیت بود. دیر فهمیدم که تو واقعیت وقتی آدما میرن واقعا رفتن، که گریه کردنِ تو برشون نمیگردونه، که دیدنِ دلتنگیا و بی قراریات احوالشونو بهم نمیریزه. من دیر فهمیدم تو واقعیت جایِ یکی خالی نمیمونه، خاطره ها تا ابد با ارزش نمیمونه، یادگاریا عزیز نیست، بویِ عطرت دائم تو بینیشون نیست و صدایِ خنده هات مدام تو گوششون، تصویر آخرین باری که دیدنت تا ابد جلویِ چشماشون و دلتنگی ها و بی قراریا بخاطرِ نبودنش همیشگی نیست. میدونی اشتباه من کجا بود؟ که فکر کردم من و تو هم شخصیتایِ یه کتابیم تو دستایِ یه دختر بیست ساله که بی هم دووم نمیاریم و بالاخره حتی شده صفحه آخر داستان، حتی شده روز آخر زندگیمون میفهمیم که تلاشمون برایِ زندگی بی هم بی فایدست، میفهمیم و برمیگردیم بهم. من فکر میکردم من و تو یه فیلم نامه تو دستایِ کارگردانی هستیم که دوست داره مخاطبو اذیت کنه، که دست هرکدوم از شخصیتارو میذاره تو دستایِ یکی دیگه و تهش که به جز همه خودشم بغض کرده بالاخره سهمِ هم میکنتشون. اشتباه من این بود که فکر میکردم تو نمیتونی قیدِ منو بزنی و من نمیتونم نقطه بذارم ته خطِ بودنت تو زندگیم. میدونی اشتباه من چی بود؟ فکر میکردم همیشه میشه باز از نو همه چیو شروع کرد.....

#دلتنگتم....#‍ s❤