منی که تاحالا سمت دعا خوندن و متوسل شدن به خدانرفته بودم ،برای برگشتنت ، برای دوباره حس کردنت دست به دامن همین دعا ها شدم .چیکار کردی باهام هان؟
چجوری یهو شدی همه زندگیم؟ چجوری این طوری شد که من نفهمیدم؟؟؟؟
اصلا اصلا قرار نبود اینجوری بشه مگه نه؟
نمیدونم چیشد که اینجوری شد نمیدونم ...
از روزی که رفتی از همون دقیقه اول منتظر برگشتت نشستم زل زدم به صفحه سیستم
با هر پیامی آنچنان هجوم میارم به این امید که خدا صدای زجه هامو شنیده و برگشتی ... ولی ببین خدا هم باهام لج کرده خدا هم دیگه کمکم نمیکنه
من چیکار کنم هان؟
میدونم الان کجایی میدونم سرخاکشی میدونم امروز یه ماهه که دلتنگشی میدونم سخته برات میدونم دلت آشوبه میدونم ولی حال من از تو هم بدتره
تو فقط دلتنگی ولی من هم دلم برات تنگ شده هم منتظرتم ...
با رفتنت با گذشتن هرثانیه بدون تو ذره ذره مردم ...
راستی آخرین حرفمون این بود که بهت قول دادم پیشرفت کنم ...
ولی خب راستش و بگم بهت؟ تو این 11 روز لای کتابم هم باز نکردم ...
ولی من باید به قولی که بهت دادم عمل کنم
هرچند که سخته هرچند که فکر تو و کسرا یه لحظه هم از سرم بیرون نمیره ولی
از فردا میشینم پای درسم که وقتی برگشتی بهت بگم دیدی تونستم؟....
کاشکی برگردی زودتر ای کاش ...
دلنوشته#
دلتنگی💔#
برگرد#