2753

طلاق از همسرم ظلم به دخترمه؟

نام ارسال کننده محرمانه می باشد 140 بازدید

سلام خدمت مشاوران محترم نی نی سایت.

من یه دختر ۲ ساله دارم و ۹ ساله که زندگی مشترکمو شروع کردم.چند سال عقد و بعد ازدواج.

از همون اول یعنی دوران نامزدی با شوهرم مشکل داشتیم.شوهرم خیلی وابسته به مادرش بود و هست و همین باعث شد حد و مرز و حرمتا از بین بره.

الان بعد از یه بچه به این نتیجه رسیدم دیگه نمیتونم تحملش کنم.دیگه خسته شدم.

یه مرد خیلی سنتی هستش.

از اول زندگی برای من خرج نکرده هر چی داره میگه من خودم تنهایی بهش رسیدم مگه تو میرفتی سر کار و پول خرج میکردی.نمیزاره برم سر کار.نمیزاره برم خونمون.با هر کس دوست میشم آبرومو میبره تو خونه میترسم با کسی تلفنی حرف میزنم از قصد بلند بلند حرفای بد میزنه و آبرومو میبره.همیشه در حال دعوا کردن هستیم.همیشه اختلاف داریم و بحث میکنیم.در طول یه ماه شاید ۴ روز باهم دوست باشیم باقی باهم قهریم.اصلا بهم محبت نکرد جوونیمو بر باد داد.الان یک سال و نیم هست من کرم پودر ندارم.اصلا خرجم نمیکنه لوازم آرایش ندارم لباس برام نمیخره سال به سال یه مانتو اینم با منت و دعوا.پول نمیده برای دکتر رفتن و هر کاری که داشته باشم.اگرم کاری برام بکنه اینقدر منت میزاره که میگم دیگه غلط میکنم ازش چیزی بخوام منو مثل یه برده توی خونه نگه میداره نمیزاره برم بیرون میگه وظیفته بشینی بچه بزرگ کنی.توی همه چی دخالت میکنه اجازه تغییر دکوراسیون خونه ندارم. توی لباس تن کردن بچه بستن مدل موهای بچه همه چیز دخالت میکنه من قبلا خیلی زرنگ و قوی بودم الان اعتماد به نفسم صفر شده و ضعیف شدم همش منتظرم اون بگه چیکار کنم.اختیار تماشای تلوزیون و ندارم.گوشیمو ک به دست میگیرم استرس دارم که بگه چرا توی گوشی هستی.همش تهدید میکنه که وایفای رو جمع میکنم.من اصلا آرامش ندارم خستم خیلی خسته افسرده شدم.همش بهم میگه روانی و مریض.میخواد که من اینطوری بشم.میگه این همه چیز میارم میریزم تو آخورت میخوری دیگه چی میخوای.

خواستم درس بخونم نزاشت گفت مگه مریضم پولمو خرج تو کنم درس بخونی خرج خودم میکنم و میرم درس میخونم.

نیازهای روزانمو هم برطرف نمیکنه

کلا الان ازش متنفرم.یه وابستگی هست اما دیگه خستم دارم روز به روز خسته تر و پیرتر و عصبی تر میشم میخوام طلاق بگیرم.اما نگران دخترم هستم.که نکنه کمبود پدر و حس کنه.پدرم پشتم هست و اونم با اینکه همیشه میگفت بساز و خوب میشه الان به این نتیجه رسیده دیگه فایده نداره.

مشکلم خیلی بزرگه و میدونم که باید به مشاوره خانواده مراجعه کنم برای دوشنبه هم نوبت گرفتم اما الان احتیاج به حرف زدن داشتم.آیا من در حق بچم بدی میکنم که میخوام طلاق بگیرم و به آرامش برسم؟

میخوام آزاد باشم دیگه خستم از این زندان و این همه اسیری میخوام طلاق بگیرم برم سر کار با دوستام خوش بگذرونم بچمو خودم بزرگ کنم دیگه استرس و دعوا نباشه یه مادر سرزنده باشم برای بچم نه یه مادری که همش گریه میکنه و خستست و همش استرس و اعصاب خوردی داره.لطفا کمی باهام حرف بزنید نیاز دارم.

دوست دارم خودم یه خونه اجاره کنم و با دخترم زندگی کنم برم سر کار و خرج خودم و بچم کنم و با بچم خوش بگذرونیم از هر چیزی که محروم شدم و از هر جایی که محروم شدم برم.اصلا با هیچ کس رابطه نداریم . اگرم ببرتم بیرون همش دعوا و اعصاب خوردیه اصلا نمیخوام باهاش برم بیرون.خرج دخترم میکنه و خیلی دوستش داره.اما من تا حرف از پول میزنم میگه ندارم و خرجا بالاست و ....آخه چرا باید زنا برده مرد باشن آخه چرا؟

چرا من باید اجازه بگیرم برای هر کاری و اونم احازه بهم نده 

چرا نباید برم سر کار 

چرا میخوام برم بیرون اون باید تایید کنه برم یا نرم 

اختیار هیچیمو ندارم حتی خودم.

خیلی اذیت شدم خیلی.خستم 

از یه طرفم رابطم با مادرم خوب نیست یعنی هیچ وقت مادری نکرد برام هیچ وقت مادرمو نمیبخشم اگر اون اینطوری باهام برخورد نکرده بود شاید قبل از اینکه بچه دار بشم طلاق گرفته بودم یه بچه دیگه بدبخت نمیکردم.

پدرم خیلی خوبه و پشتم هستش.

همیشه ترس از این دارم که خدایی نکرده اگر یه روز پدرم و از دست بدم بی پناه میشم و اون هر کاری میخواد باهام میکنه. ترس دارم پدرم نباشه.خیلی نامرده.افسردگی گرفتم چیکار کنم؟

طلاق بگیرم در حق بچم ظلم میکنم؟که میخوام به آرامش برسم؟؟

اگر قرار بود چیزی درست بشه توی این ۹ سال میشد.

ما توی این همه سال همش دعوا و بحث داشتم.

لطفا راهنماییم کنید

ممنونم

اطلاعات تکمیلی

سن ۲۸ جنسیت زن شغل خانه دار وضعیت تاهل متاهل
پاسخ مشاور

مشاور خانواده

سلام دوست عزیز
سوال شما در مورد جدایی نیست گویا تصمیمتان را گرفته اید شما بیشتر در مورد دخترتان و اینکه طلاق چه آسیبی میتونه داشته باشه سوال دارید
آیا میدانید که همسرتان حضانت و سرپرستی دخترتان را به شما میدهند یاخیر؟ این موضوع مهمی است دختر شما تا ۷سال میتواند باشما باشد و بعداز آن سرپرستی اش با پدرش است
آیا تا به امروز حرفی از طلاق و جدایی زده اید و واکنش ایشان چه بوده است
شماهر انتخابی که داشته باشید، چه باهم بمانید و زندگی پرتنشی داشته باشید و چه راه زندگیتان را از هم جدا کنید، فرزندتان تحت تأثیر تغییرات قرار خواهد گرفت.این تغییرات تا حد زیادی به شرایط زندگی بستگی دارد. با وجود این که طلاق والدین شرایط سخت و استرس‌زایی برای کودکان دارد، بعضی کودکان راحت‌تر از دیگران به شرایط عادت کرده و با آن وفق پیدا می‌کنند طلاق در سنین پایین‌تر، برای کودکان قابل درک نیست که چرا باید مدام بین خانه پدر و منزل مادرشان در حال رفت و آمد باشد. حتی ممکن است به این نتیجه برسند که اگر والدینشان می‌توانند از دوست داشتن یکدیگر دست بکشند، روزی فرزندشان را نیز دیگر دوست نخواهند داشت.
دوست گرامی
شرایط زندگی افراد متفاوت است اگر طلاق به کاهش مشاجره و آسیب‌های روحی اعضای خانواده کمک کند، مسلما راه مناسبی است و کودکان نیز از میدان آشوب والدین نجات پیدا خواهند کرد. شما در حال حاضر طلاق عاطفی دارید برای اینکه بعدها از تصمیمتان پشیمان نشوید بهتر است  باهمسرتان صحبت کنید بخواهید برای تغییر شرایط نزد روانشناس بروید ولی اگر قبول نکردند سعی کنسد پیشنهادتان را طوری بدهید که موجب خشم ایشان نشوند ویا از پدرتان بخواهید که مطرح کنند 
قبل از طلاق با مشاور حقوقی مشورت کنید تا از حق و حقوق و حضانت فررندتان مطلع شوید 


 

تجربه شما

اولین نفری باشید که نظر میدهید
login captcha