20khodaya

عضویت : 1397/12/21
زن
لیسانس
هیچ کس اشکی برای مانریخت هرکی بامابودازما گریخت چندروزیست حالم دیدنیست حال من ازاین وآن پرسیدنیست گاه برزمین زل میزنم گاه برحافظ تفال میزنم حافظ دانافالم راگرفت یک غزل امدکه حالم راگرفت مازیاران چشم یاری داشتیم خودغلط بودانچه میپنداشتیم
موردی یافت نشد!