چرا باید به یه مادر اینو بگن؟

من داداشم برای این تظاهرات خیلی بحث میکرد که اره اینا کار خوبی می کنند خیلی سرش داغ بود دوتا بچه هم داره گفتم داداش اگه واقعا ایمان داری وضع مردم و جامعه بده چرا دوتا بچه آوردی دیگه دوبار گفتم این بحث هارو نکرد

ببین دوستم من الان واقعا میترسم بچه دار بشم چون دنیا روز به روز ترسناک تر میشه شاید جاریتون منظور بدی ندارن ولی این حرفش ریشه داره بنظر من 

نه درست میگید

من فقط تو فکرم ازانهایی حرص میخورم که مثلا سومی وچهارمی راباردارن بعدمیگن بچه دوست داریم درصورتی که به خوردوخوراک بچه رسیدگی نمیکنن یا لباس کهنه بقیه رامیپوشونن ازاینهاناراحت میشم اما چیزیم نمیگم 

من ۳تا بچه دارم سومی رو که باردار. بودم یکی از اقوام دور شوهرم که شاید هر چند سال همو میبینیم و حدود ۱۵ سال بود ازدواج کرده بود و بچه نداشت برای اولین بار تو عید بهم زنگ زد موقع اذان مغرب بود فکر کردم زنگ زده تبریک عید بگه . خدا شاهده هنوز سلام و احوالپرسی تموم نشده همون اول گفت حامله ای؟جوجه کشی باز کردی؟ همون موقع مهمون هم داشتم آنقدر ناراحت شدم به زور خودمو کنترل کردم آنقدر دلم شکست که بعد رفتن مهمون نشستم گریه کردم . خیلی حرف تلخی بود . باورم نمیشد یک آدم اینقدر وقیح باشه که زنگ بزنه به یک زن باردار و این حرفو بکه

وامگه خرجشونو میده یاجور تربیتشونو میکشه

خودش بچه داره؟

جاریت حسوده

دفعه دیگه بگو آدم عاقل سرش تو زندگی خودشه.

بنظرم فهمید بحث با تو فایده ای نداره دیکه بحث نکرد

از جاریتون فاصله بگیرید ادم به شدت سمی هستن

هیچی محل نده

اول بچه رزق وروزیشو باخودش میاره

دوما خدا نخواد اصن بچه نمیده

سوما وقتی بزرگ شدن موقع مهمونیایی مث شب یلداو...خونه ای صفا داره که دورهمیاش شلوغ ترباشه

اگر شرایطشو دارید چه مالی چه عاطفی و....هرچنتا دوس دارید بچه بیارید چون اتفاقا وقتی یکی باشه به بچه ظلم میشه

ببین کلا خیلیا حرف دهنشونو نمیفهمن. جاری شمام یکی از اونها.  از ادب و متانت شما استفاده میکنن. یبار برگرد بهش بگو،منظورت بمنه؟ اگه با من هستی من برای باردار شدنم فقط با همسرم مشورت میکنم و کردم. شمام اگر نمیخوای باردار بشی و بچه دار بشی فقط با شوهرت صحبت کن.

من تجربه مشابه با شما دارم.

من دکترم و خب کار میکنم. خواهر شوهرم کارمند بود و با همسرش همکار بود. همزمان با ازدواج ما باردارشد و کلا زحمت بچه رو مینداخت گردن شوهرش.

خب زندگیشون بمن ربط نداشت ولی هر بار منو و میدین میگفتن زن نباید درس بخونه و شاغل باشه. باید بشینه سر خونه زندگی و بچه بزرگ کنه. خود خاهر شوهرممم میگفتا.

من اصولا وارد صحبت خاله زنکی نمیشم ولی وقتی دیدم مادرشوهرمم داره همراهی میکنه لجم گرفت. به خواهرشوهرم گفتم ،فکر کنم شوهرت راضی نیست کار کنی همیشه تا منو میبینه  اینو میگه. نرو سرکار بشین بچتو بزرگ کن. 

خانم برگشت گفت نه من سابقم زیاده حیفه. گفتم خوب شوهرتو راضی کن و بش توضیح بده وگرنه من حس میکنم منظورتون بمنه. که البته واسم مهم نیست چون خودم تصمیم میگیرم چکار کنم.

واسم پشت چشم نازک کرد ولی دیگه تکرار نکرد.