سلام.
خدای بزرگ و مهربونم ،هیچ کاری از دستم برنمیومد جز اینکه برات بنویسم.
نمیدونم از کجا و از چی شروع کنم.
خداجونم بارها و بارها ،چه بدونم ،چه ندونم،پیشم بودی
ولی الان بیشتر بهت احتیاج دارم،کنارم باش
نمیدونم چی برام در نظر گرفتی،دلم آشوبه،فقط ازت میخوام برام خدایی کنی
برام پدری کنی
من خیلی از قبل ضعیف تر شدم،دیگه توان و تحمل قبل رو ندارم.
شکسته تر شدم،حساس تر شدم.
منو امتحان نکن،خودت خوب از سرانجامش خبر داری،پس امتحان لازم نیس.
نمیدونم یعنی دلم شاد میشه یا نه؟
اگه به اونچه که میخوام برسم ،حالمو نمیتونم توصیف کنم
اگه برعکسش بشه،داغون میشم
غمی که من نمیخواستمش،گناهی که من باعثش نبودم رو نمیتونم به دوش بکشم،پس منو تو این موقعیت قرار نده
خدایا تا الان این بارو تنهایی به دوشم کشیدم،من ادم قوی ای نیستم
من ادمش نیستم
کمکم کن
لطف و رحمتت و شامل حالم کن.
خدایا من به نظر خودم از بندگان خوبتم،اگه خوب نباشم ،بد هم نیستم،انتظار ازت دارم
انتظار دارم که جواب خوبی هامو بدی،تا همچنان بنده خوبت بمونم.
خدایا فقط ازت میخوام برام پدری کنی،برام خدایی کنی
رحمت و بزرگیتو شامل حالم کن.
اگه بشه ،هیچ وقت لطفتو فراموش نمیکنم
اگه نشه ،هیج وقت لجبازی باهامو یادم نمیره.
قول میدم اگه برام معجزه کنی ،تا میتونم خوب باشم .
خدایا کاری کن که هر وقت چشمم به این نوشته افتاد،بگم خدایا شکرت که هوامو داشتی.
